icon
اعصابم خورده..! :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

اعصابم خورده..!

جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۶ ب.ظ


 

 

ساعت نزدیک4 من و پدرم در روبروی یک داروخانه با ماشین منتظریم،تا مادرم و برادرم که رفته اند تا نسخه ای را بپیچند
برگردند.

انگار نسخه ی منظور در داروخانه های معمولی پیدا نمیشد*.

خیابان کنار دست ما که خیابان همیشه شلوغی هم بود مثل اکثر روزها مملو از ماشین هایی بود که سرگردان و بوق زنان
راهی ناکجا آباد بودند.

در مدت زمانی که ما در آنجا توقف اجباری داشتیم که حدودا مدتی نزدیک به 5 دقیقه کمتر یا بیشتر را شامل میشد،حدود
هزاران درگیری لفظی توام با فحش در برخی موارد فحش ناموسی مشاهده شد و 4 یا 5 مورد نیز درگیری فیزیکی در حد کوبیدن به ماشین راننده منظور و یا آمدن تا دم شیشه راننده بخت برگشته و مورد خطاب قرار دادن وی با چشمانی وق زده شبیه چشمان شمر خوانان تعزیه که اگر آن حالت چشمان را در تعزیه به خود میگرفت، تو گویی که انقریب شمر است که در میدان جولان میدهد.

بعد از این قضیه با خودم فکر کردم که درد مردم این روزهای دور و بر ما این چیزهایی که خودشان و دیگران میگوند
نیست!

این که دلیلش چیست به خودتان و وجدان عزیزتان واگذار میکنم اما به چند مورد زیر توجه کنید خالی از لطف نیست و شاید
برای رسیدن به جواب کمکتان کند:

1.در محل تحصیل یکی از دوستان دانشجو پیش من آمد و بعد از باز کردن سفره دل گفت که دیگر نمی توانم تحمل کنم این زندگی را،این دوست متولد یکی از سالهای دهه هفتاد بود.

 

2.برای ملاقات یکی از دوستان به محل سکونتشان رفته بودم مدت زمان انتظار برای دیدنش را در کوچه شان سپری کردم در این حین موتوری از کنار من رد شد نا غافل چشمم به راکب موتور خورد، موتور رفت و دور گرفت، برگشت راست دماغ من ترمز کرد و در چشمان زل زد و گفت:

حرفیه!!!؟  (این جوان سبیل هایش هنوز در نیامده بود)

 

3.از دوستان دوره دبیرستان، کسی بود که گرایش شدیدی به کشیدن سیگار داشت.میخواستم با او صحبت کنم که سیگار را کنار بگذارد فهمیدم که او دیر مدتی است که به استعمال مواد افیونی نیز مبادرت دارد. دلیلش را پرسیدم گفت:این زندگی نکبتی اعصابم را خورد میکند! (این عزیز نیز جوان بود و جالب اینکه نه نان آور خانواده بود نه فقیر و نه....)

 

4.زورگیریی که چند وقت پیش رسانه ای شد 2تن از متهمانش متولد71بودند که یکیشان رفت بالای دار و دلم حسابی سوخت. جوان، دستی دستی مرد.

 

 

 5.خودتان هر موردی از این قبیل را که دیده اید در این جا جایگزین کنید!


.


.


.


پ ن 1:


این روزها برخی از داروها نایاب شده ولی مسولین محترم میگویند هست،خب وقتی آنها میگویند هست یعنی هست دیگر!

 

پ ن 2:

میخواستم متن رو تحلیلی کنم دیدم تحلیل اگه از خودتون باشه بهتره.

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۴
مسیح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی