icon
یک چمدان کپسول :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

یک چمدان کپسول

جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ


#شیمیایی_شدن_چیزی_است_شبیه_عاشق_شدن

ء

ء

گفتگو مفصل بود

یک تکه کوچک بازگو میشود

ء

این همه مدت مادر متوجه شیمیایی بودن نشدن؟؟

_میگفتم دارم میرم زیارت! 

ء

زیارت؟

_بله، هر وقت موسم بیمارستام رفتن و بستری شدن میرسید, دوستام میومدن سراغم و خونه پیش مادر میگفتن, میخوایم ببریمش زیارت

مادر من هم عاشق زیارت بود و قبول میکرد, آخر سر هم بعد بیمارستان یا واقعا میرفتیم مشهد یا یک سوغاتی برای مادر میبردم

هربار همین قضیه را دوستانم خیلی معمولی و جدی پیاده میکردن, مادرم هم میگفت مادر خدا خیرت بده این قدر زیارت میری

ء

پس برای خودتان یک پا مشهدی شدید؟ (خنده)

_اره، یک پا مشهدی(خنده)

ء

ء

پ ن:

یک چمدان کپسول

پ ن ۱:

حالا استاد میخواهد بپذیرد یا نپذیرد, این پروژه پایان ترم من است, یک مصاحبه سرپایی, با شیمیایی که کپسول اکسیژنش چند برار وزن دوربین و وسایل روی شانه من بود

نظرات (۱)

چند روز پیش یه فیلم دیدم تو نت، مصاحبه با همسر شهید بود
 خانوم داشتن خاطره شون رو از آشنایی قبل از ازدواج با شهید تعریف میکردن که تو درگیری های انقلاب بود
یه جایی به همسرشون  میگن: شما هم لیاقت شهادت نداشتین

و ایشون میگن تو شهادت من شک نکن، من دوست ندارم با یه گلوله شهید بشم، من دوست دارم ذره ذره برای خدا جون بدم... 

ببینید خیلی بهتره:
پاسخ:
حتما
منور کردید

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی