icon
دردسر های یک آلزایمری... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

دردسر های یک آلزایمری...

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ

اندر حکایات آلزایمره ملک السلمان

ء

اوباما از پله های هوای پیمای اختصاصیش پایین می آید و با ملک سلمان دست میدهد

ملک سلمان می گوید:

اهلا و سهلا یا بوش!!

اوباما چشمهایش دارد از حدقه بیرون میزند

رو میکند به مترجم:

چی میگه این؟؟

مترجم:

نگران نباشید قربان الان درستش میکنم

رو میکند به ملک سلمان:

ملک، اقای اوباما هستند!

ملک:

اوباما؟

نمی شناسم!

مترجم:

ملک، رییس جمهور آمریکا!!

ملک:

آمریکا؟

مترجم:

بله بله

ملک:

آهان

کارتر اومده؟؟

بابا خوش اومده, منور کرده!

مترجم:

نه نه اوباماست اوباما!!

ملک:

به خاک ملک عبدلله اوباما نمیشناسم!!

مترجم ارام سرش را میبرد دم گوش باراک و میگوید:

قربان یک چند روزی دندون رو جیگر بزارید نقش کارتر رو بازی کنید و خودم درستش میکنم

اوباما در حالی دارد با ملک دست میدهد با نگاهی ملتمساته تایید میکند

ء

ء

پ ن:

ماهواره مال همسایت این پارازیتش میفته رو تلوزیون ما :|

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۰۷
مسیح

نظرات (۳)

گویا بنده اشتباه متوجه شدم!
انشاالله که خیره
موفق باشید
پاسخ:
خیر خیلی خوب بود
به یکی از دوستان خبر دادم اثرش رو ارسال کنه
ممنون
این نوشته حقیقتا اتفاق افتاده؟یا یک فکاهی هست از زبان شما؟

پاسخ:
خیر 
یه نگاه طنز به ماجراست
۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۰ محمد حسین تیرآور
خوشمان امد ولی آخرش بد بود
پاسخ:
چرا؟

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی