icon
یک بحران کوچولو... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

یک بحران کوچولو...

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ
استاد کار کلاسی سپرده بود به ما
یک گزارش
با مصاحبه و تحقیق و پیگیری و این مسایل دیگر
و وقتی میگفت انجامش دهید یک نگاهش هم به من بود، منی که تا قبل از آن کلی کار دیگر را تحویل نداده بودم
من هم بعد از کلی کلانجار رفتن با خودم یک نصفه شبی دست به قلم شدم و تا یک ساعت بعدش یک گزارش آماده کردم
صفر تا صد برگرفته از تخیل
از خودم مصاحبه گرفتم
در ذهنم با دوشخصیت دبگر هم کلام شدم
در بازار تهران قدم زدم
و دست آخر نتیجه گرفتم
و گزارش را به ایمل استاد سند کردم
فردایش
استاد گفت گزارشت را بخوان ببینم چه کرده ای
خواندم
استاد در حد تیم ملی تحویل گرفت و خوشش آمد و غیره..
دست آخر گفت
چند نکته دیگر میگویم اضافه کن بده برفستیم برای چاپ!
اتفاقا بعد از خواندن گزارش بحث سنگینی هم پیرامون شخصیت های گزارش در کلاس شکل گرفت که یکی از آن شخصیت ها هم خودم بودم
من هم سکوت کرده بودم ریز ریز در خودم قهقهه میزدم (البته نه در این حد)

حالا شما بگویید
من در این لحظه تاریخی چه کنم؟

نظرات (۲)

اصن دیگه چی کار میشه کرد ؟!

خب شما میتونید با خودتون مصاحبه کنید ولی نفر بعدی ..

پاسخ:
پیدا میشه
شما دعا کنید پیدا میشه یک شخص خیالی دیگه
توی دوران کارشناسی درسی داشتیم به اسم " اقتصاد کلان".
از واجبات کلاس بود که هر کس یک مقاله ی تخصصی ارائه دهد.من هم دچار جو زدگی شدم و موضوع داغ آن زمان " هدف مند سازی یارانه " را انتخاب کردم و طی جست و جوهای اینترنتی یک چیزکی نوشتم و تنها کمبودش مصاحبه با یک اقتصاد دان مطرح بود!
آن شب از ساعت 12 تا 4 صبح یک مصاحبه ی خیالی بین خودم و اقتصاد دارن برگزار کردم و درصدی از جواب ها را از ذهن خودم نوشتم و درصدی را هم از مصاحبات ایشون در اینترنت اقتباس کردم و روز موعود با سلام و صلوات به استاد تحویل دادم. کاملترین نمره مقاله برای من شد و استادمان پیشنهاد داد که بیا تکمیلش کنیم و بفرستیمش برای فلان جا و از این قبیل صحبت ها! من هم که گیر نمره ی پایان ترم بودم لام تا کام حرفی نزدم که این مصاحبه ها خیالی است. امتحان پایان ترم را دادم که استادمون که از کله گنده های اقتصاد بودند از اون اقتصاد دان وقت گرفتند که برویم و مصاحبه را تکمیل کنیم .... ! حالا تصور کنید من ، استاد و اقتصاد دان را دور یک میز مصاحبه!به محض اینکه چشمشان به مقاله ی من افتاد گفتند من تا بحال یک بار هم به این سوالات در طول عمرم جواب ندادم!
از من به شما نصیحت ادامه ندهید که رسوایی اش خیلی بد است.
انشاالله که موفق باشید در همه ی مراحل.
پاسخ:
شما با یک فرد حقیقی این پولتیک رو اجرا کردید
حتی ایشون میتونسته از شما شکایت هم بکنه
الحمدلله که به خیر گذشته
خلاف من سبک هست, مورد مصاحبم میتونه هر کسی توی خیابان باشه
ان شا الله این اواخرش به سلامتی تموم بشه 

و همچنین شما

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی