icon
سعید چیذره... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

سعید چیذره...

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ب.ظ


+عه...مجتبی...این حسین بختیاری نیست؟

_حسین بختیاری کیه؟

+بابا حسین بختیاری! تو تکمیلی سال88 تو پادگان بلند میشد وسط سکوت خشم شب آهنگران میخوند!!

_عحح راس میگی عجب بچه تخص و بی کله ای بود!! کو؟ کجاس؟

+اوناها..اوناهاش..بین اون ادما

_ببین یعنی کمرم رو شکستی با این آدرس دادنت...

+چطور؟؟

_لامصب ما الان با یک ملیون نفر آدم داریم راه میریم..بعد تو میگی بین اون آدما!!

+چرا گیج میزنی تو! اون کاروان کاناداییا رو میبینی؟

_آها آها..قربون ارباب برم طرف از اون سر دنیا اومده!

+اونا رو ول کن..جلوشون یکی با پرچم حزب الله رو کولش داره میره..دیدیش؟؟

_عه آره...عه آره آره...خودشه لاکردار..سعید بدو بهش برسیم..بدو..

+وایسا وایسا...

.

چند قدم به جلو میروند اما در میان جمعیت گمش میکنند...

.

+کجا رفت پس؟؟

_نمیدونم غیب شد..

+حالا میریم کربلا پیداش میکنیم..با اون پرچم تابلوعه..عجب پسری بود خداییش..چند سال میشد ندیده بودیمش..

_شیش سال!

.

از پشت گروهی به آن ها نزدیک میشوند، دست روی شانه ی سعید میزنند و شروع به صحبت میکنند...

.

# کجایید...شما پس؟؟

+عه حمید تویی..کجایی بابا؟؟ چرا غیب میشید یهو شما...

# این موکبا...آخ از این موکبا..حیفه دست خالی بره آدم :)

+ماشالا معده نیست...خرابس...

# حاجی آدم تو این همه آدم چقدر آشنا میبینه!! کل دوست و رفیقا رو دیدم جون سعید..

+آخ گفتی...حمید! حسین بختیاری رو یاده؟؟ تکمیلی سال 88 یادته!!

# (کمی مکث) آره چطور مگه؟

+حمید دیدمش!! باورت میشه بعد شیش سال!!

# (سکوت)

+یاده تو تکمیلی چقدر دلقک بازی در می آورد!!

# (سکوت)

+عه..اصلن انگار اینجا دنیا کوچیک میشه...

# (سکوت)

+چی شدی تو؟ اینجا موکباش تخم کفتر ندارنا! خب بگو یه چیزی..

# والا...

+والا چی؟

# والا سعید..

+ای بابا...ده بگو والا چی؟

# سعید، حسین سال نود و سه اعزام داشت...

+خب باشه...خوشا به سعادتش

# چهار ماه پیش برگشت...

+خب برگشته که میبینمش دیگه

# حسین الان تو چیذر دفنه...

+(سکوت)..

# حسین رو چهار ماه پیش تو سوریه زدن...

+(سکوت)

# نمی دونستم خبر نداری...

+(بغض)..(سکوت)..



اربعین92

در راه کربلا





پ ن:

در راه اربعین دنیا کوچک میشود...اگر چیزهای آشنا زیاد مشاهده کردید..تعجب نکنید..

پ ن:

شهدا هم می آیند..

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۹
مسیح

نظرات (۲)

۰۲ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۹ بچه شیعه غدیر
چه دردی داشت...
چقدر اینروزا حالم خرابه همه در گیر و دار رفتن و من...
اللهم الرزقنا کربلا
۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۹:۵۱ منور الفکر
قربان همه شهدا
بخصوص این شیربچههای مدافع حرم که هم عشقن...هم عارفان واقعی اربعینن...
خوشبحال چشمهایی که حتی برای لحظه ای به شهود زیارت شهدا گشوده میشوند...
و
قدمهایی که با شهدا در یک مسیر گام میزنند...

تعزیه خوانی حضرت حجت است پیاده روی اربعین(ّبقول حاج  حسین یکتا)...چه جای شگفت که سربازانش در خیل جماعت اند...

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی