icon
از داشته هایت بگو... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

از داشته هایت بگو...

جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ

_دفترت رو بده ببینم..

+با من هستید؟

_کس دیگه ای به جز تو اینجا هست؟

+نه نیست

_پس بده ببینم

+بفرمایید

_(مکث)هووم خوب داستان میگی..

+ممنونم لطف دارید

_بگو ببینم..چند سالته؟

+بیست و ...

_نمیخواد بگی..از قیافت معلومه

از جنگ چی میدونی؟

+والا...

_لازم نیست چیزی بگی...اون موقع نبودی

مناطق رو دیدی؟

+بله چند سالی هست قسمتم میشه

_خوبه...مناطق گل و بلبل و امن

میدونی تو تاریکی شب رفتن برای تک زدن به دشمن و سکوت شب یعنی چی؟

+یه چیزای...

_نمیخواد بگی...معلومه نمیدونی...

زوزه خمپاره رو چی؟ شنیدی؟

+تو فیلما...

_حدس میزدم..تو فیلما شنیدی

تا حالا گلوله خوردی؟

+ن...ه...

خب معلومه...کجا میخواستی گلوله بخوری

داغ رفیق دیدی؟ جلوی چشمات پر پر بشه؟

_نه..والا...

+خب الحمدلله..الحمدلله

زن و بچه داری؟

_هنوز ن...

+روشنه که نداری والا این وقت روز ول نمیچرخیدی

تو زندگیت شده از چیز مهمی بگذری؟

_مثلا چه چیزی؟

+سوال خوبی پرسیدی..مثلا از چشمای بچه چند روزت دل بکنی؟

_ن..

+از جونت..از جونت چطور؟

_(سکوت)

+سخت ترین سختی که تو زندگیت کشیدی چی بوده؟

_والا...

+قیافت به سختی کشیده ها نمیخوره..

مادرت چقدر دوریت رو دیده؟

_یکبار...

+یه اردوی یه هفته ای رفتی احتمالا بعد ندیدنت و ...

مادر شهید دیدی تا حالا؟

_بله خیلی..

+آفرین..آفرین..خدا خیرت بده

پدر شهید چطور؟

_بله

+باریکلا باریکلا...

میدونی چه احساسی دارن؟

_ب...

+از کجا فهمیدی؟

علم غیب داری؟؟

_نه..

+خب بگو دیگه...از کجا میدونی؟؟

_(سکوت)

+اگه نمیدونی پس این همه داستان از کجا بافتی؟

_(سکوت)

+اصن تو چی داری؟

_(سکوت)

+بیا دفترت رو بگیر، دفعه بعد از داشته هات بنویس...

پسر خوبی باش...





پ ن:

از داشته هایمان حرف بزنیم

پ ن:

و آب های جهان تا از آسیاب افتاد

قلم به دست شدیم و زبان درآوردیم

پ ن:

آینده به داستان نیاز دارد و الا داستان گو زیاد است

پ ن:

آلبوم بازی عوض شده علیرضا عصار را خیلی گوش دهید.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۷
مسیح

نظرات (۲)

۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۱:۲۶ عمو کاکتوس
جنگ هشت ساله تموم شد.
شهدا که خوش به سعادتشون.
یعضی جانباز ها رفتند و راحت شدند و اونهایی هم که موندند یا به دست بنیاد شهیدی ها اسیر شدند و یا به دست دنیا.
جمهوری اسلامی هم این روزا فقط اسم یه خیابون تو تهرانه.
انقلاب هم فقط یک میدون و خیابونه در حوالی همون خیابون جمهوری که در اون تاثیرات انقلاب رو به خوبی می تونیم در چهره و پوشش عابرین ببینیم !
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم شد سپاه پولداران انقلاب اسلامی .
بسیجی ها هم که ...

اینقدر از گذشته و امام و شهدا و انقلاب و ... گفتیم که از آینده غافل شدیم .
به نظرم بدک نیست یک بار هم به جنگ های آینده، شهدای آینده و اتحاد جماهیر اسلامی فکر کنیم و بگیم ...

باور کن گذشته ها با همه ی خوبی هاشون گذشت ...


پاسخ:
من موافقم بگیم
شما بگو ببینم میتونی بدون نگاه به گذشته بگی
تاریخ ثابت کرده گذشته هیچ وقت نگذشته
چند سال بعد با لباس جدید از جلوی چشمای بشر گذشته
۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۱:۵۸ عمو کاکتوس
حرف شما اشتباه نیست !
بدون نگاه از گذشته نمیشه گفت
اما نباید توی گذشته هم گیر کرد
اما عده ای با همین تفکر اینقدر نگاهشون به آیینه ی عقب بود که از جلو تصادف کردند ...
همش در حال درس گرفتن از گذشته ایم ولی به هیچ آینده ای که بخوایم از این درسا در اون استفاده کنیم، فکر نمی کنیم !
برای همین ما امروز باید منتظر این باشیم که در غرب چه چیزی رایج شده تا ما هم همون کار رو کنیم !

کتاب تاریخ روزگار، همین روزا دیگه باید بره صفحه ی بعد...



پاسخ:
حالا این نظر درست شد
با این موافقم

کتاب تاریخ هم در حال ورق خوردنه
خط ردیف های جدید گلزار شهدا داره تکمیل میشه

منتها فعلا فقط قسمت خون دادنش درست پیش میره، باقی قسمتا گیر کردن

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی