icon
دی دی دی دیییی زمستون... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

دی دی دی دیییی زمستون...

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ق.ظ

توی یکی از معدود پارک های به جای مانده در شهر روی نیمکتی نشستم حدود ساعت یازده ظهر

پارک مملو از پیرمرد های زیادی شده با رنگ و طرح های مختلف.

یک توده متراکم کهن سالی در یک پارک

پارکی که شهرداری برای رفاه حال سالمندان بی شمار شهر آمار نیمکت هایش را ده برابر کرده و حالا پارک یک دست نیمکت شده.

گوشی هوشمندم شروع میکند به زنگ خوردن

(دی دی دی دیییییی زمستون، تن عری....)

دست میبرم به گوشی تا جواب تلفن را بدهم, منزل زنگ میزند

تا دستم به گوشی میرسد دست دیگری روی دست من می آید و میگوید:

+میشه الان جواب ندی یکم این آهنگ بخونه؟

توی صورتش با تعجب زل میزنم و آرام دستم را از گوشی بر میدارم.

پیرمرد بقلی تکیه به عصای هیدرولیک هوشمندش میدهد و آرام زیر لب میخواند:

نمی دونی تو که عاشق نبودی...

زنگ گوشی قطع میشود و پیرمرد انگار از خواب پریده باشد تکان کوچکی میخورد، تکیه اش را از عصا بر میدارد و نیم نگاهی به تلفن میکند.

+میخواد برای ناهار خبرت کنه؟

_اره، همیشه راس ساعت دوازده..

خنده تلخی میکند و باز به عصا تکیه میدهد

دوباره گوشی زنگ میزند ( دی دی دی دیییی زمستون، تن عری...)

دستم به سمت گوشی میرود اما کمی مکث میکنم, تا قصد میکنم دستم را بکشم میگوید:

+جواب بده, بعضی آهنگا لذتش به کم گوش دادنشه, جواب بده شاید آخرین بار باشه, سن ما هیچی رو معلوم نمیکنه

جواب میدهم و میگویم خودم را تا ساعت دوازده میرسانم.

روبه پیرمرد بقلی میگویم:

_بیا خونه ما امروز ناهار رو مهمون باش

نگاهی میکنید و میگوید:

یک زمانی ماهم راس ساعت یک ناهار میخوردیم اما بعد رفتنش دیگه ساعت ها زیاد مهم نیستن, آهنگ زنگ تلفنم همین اهنگ توعه, منتها الان سه ساله دیگه کسی بهش زنگ نمیزنه, برای همین دوست داشتم یک بار دیگه این اهنگ رو بشنوم.

با او خداحافظی میکنم

توی راه خانه زنگ به همسرم میزنم و میگویم یک بار دیگر با من تماس بگیرید ولی من جواب ندهم تا توی راه کمی با اهنگ قدم بزنم...



چهل سال بعد1434

تهران






پ ن:
داستانی همان پست قبل

پ ن:

آهنگ زمستون(افشین مقدم)

پ ن:

 فشار شب امتحانی.. 

پ ن:

قصه های زمستان..

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۹
مسیح

نظرات (۳)

۱۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۹ عمو کاکتوس
فکر کنم برای اون بزرگوار بهتر بود آهنگ خواستگاری حسن شماعی زاده رو میذاشتی تا بیشتر لذت ببره :دی
پاسخ:
کدومه؟

۱۹ دی ۹۴ ، ۱۶:۵۴ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
متن رو با آهنگ پست پایینی خوندم 
تصویرسازیاتون عالین

:)

وای از این امتحانا که همه چیو توذهن آدم میارن 
پاسخ:
ممنونم

بله امان از امتحانات...
پست قشنگی بود.
پاسخ:
تشکر

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی