icon
داستان های انقلاب3 :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

داستان های انقلاب3

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ب.ظ




شب آخر وقتی داشتم از پادگاه قلعه مرغی فرار میکردم

تیمسار سیاحی در حین پک زدن به سیگار برگش من را روی لبه دیوار پادگان دید

سعی نکرد تا ایست بکشد و سربازان را صدا کند و یا حتی با گلوله مرا بزند

همینطور که روی صندلی لم داده بود سیگارش را از دهان خارج کرد و با صدای بلند گفت:

برو ولی وقتی که آبا از آسیاب بیفته پوست از سر همتون میکنم!

من هم گفتم:

باش تا برسه اون روز تیمسار

بعد از روی دیوار پایین پریدم و تا خود خانه دویدم.

توی روزهای پر التهاب بهمن، سرباز فراری ها و کهنه سربازهای ارتش را روی هوا میزدند.

مردم عادی کار با اسلحه و نظامی گری را بلد نبودند و همین باعث میشد تلفات ما بیشتر شود و بر تعداد آدم هایی که سرنوشتشان نامعلوم میشد اضافه شود.

من به بچه های همافر جدا شده از ارتش پیوسته بودم و به همراه آن ها درگیری های اصلی خیابانی را هدایت میکردیم.

عصر رو شانزدهم وقتی که داشتم حوالی خیابان انقلاب گشت میزدم توده ی خشمگینی از جمعیت را دیدم که با سنگ و چوب به جان یک ماشین اخرین مدل افتاده بودند.

جلو رفتم که هم از ادامه کار منصرفشان کنم و هم صاحب نگون بخت آن ماشین را نجات دهم.

جمعیت را کنار زدم و چشمان وحشت زده و رنگ سفید تیمسار سیاحی را دیدم.

توی ماشین پاهایش قفل کرده بود و بدون اینکه کوچک ترین حرکتی کند یا حرفی بزند روی صندلی ماشین میخکوب شده بود.

کمی مردم را دور کردم و بعد به سمت ماشین رفتم.

درب ماشین را باز کردم و او را از ماشین بیرون کشیدم.

هنوز با همان چشم های وحشت زده داشت به من نگاه میکرد, بعد ارام جوری که حتی نمیشد حرکت لبهایش را دید در گوشم گفت:

من رو از این مهلکه نجات بده, منم قول میدم قضیه فرارت رو ندید بگیرم, قول میدم.

ناغافل زدم زیر خنده و گفتم:

تیمسار، آبا از آسیاب افتاده

مردم دارن پوست از سر حکومت میکنن

شماهم کلاهتو بردار خودتو آماده کن

رنگش سفید تر شد و چند لحظه بعد روی دستان من غش کرد.




دیوید برنت

خیابان های تهران

بهمن57








پ ن:

انقلاب را به پابرهنگان باز گردانیم...

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۶
مسیح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی