icon
وقتی یک دفعه خاموش میشویم... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

وقتی یک دفعه خاموش میشویم...

سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ق.ظ

حافظه کوتاه مدتم به طور کلی از بین رفته

به طوری که در سفر اخیر چندین و چند بار گوشی تلفن همراهم محکم از فواصل مختلف به زمین می افتاد چون یادم رفته او را چند لحظه پیش روی پایم یا جای دیگر گذاشته بودم و تا بلند میشدم گوشی ول میشد کف آسفالت یا خاک یا هرجای دیگر

موقع راه رفتن اصلا حواسم به اطراف نیست و در همین چند روز اخیر و ماه های اخیر برخورد های شدید با عابران پیاده، نیمکت ها، اپن اشپزخانه، میز کلاس در دانشگاه، چهارچوب کناری در و میزهای محل کار داشتم.

دوستانی که از دور وقایع را دیده اند چندبار گفته وقت راه رفتن اصلا تعادل نداری و معلوم نیست دقیقا به چه چیزی فکر میکنی و کجا سیر میکنی

آدرس ها به شدت در ذهنم به هم ریخته شده اند جوری که مسیر هایی را که الان حداقل سه سال است بی وقفه میروم را چپ و راست اشتباه میروم، چند شب پیش وقتی جلو افتاده بودم برای مسیری مشخص، اینقدر چپ و راست ها را اشتباه رفتم تا صدای دوستم درآمد که بابا چرا اینقدر گیج میزنی..

چند وقت پیش وقتی خبر شهادت ابوذر را پشت گوشی در کلاس به من دادند همینطور در چهارچوب در کلاس چندین دقیقه به زمین خیره شده بودم و زل میزدم تا جایی که صدای یکی از اعضای کلاس درآمد که آقای فلانی طوری شده؟

کمی تحمل صبر در برابر شرایط بد محیطی را از دست داده ام و به نوعی کم طاقت شده ام.


فشار وحشتناکی که چندین وقت است بر روی این جشم و روح حمل میشود اینقدری زیاد است که احتمال می دهم یکی از همین شب های پیش رو قبل از باز شدن دوباره پلکم برای ملاقات روشنایی نور روز، تمام شوم.

مثل پت پت های شمعی که شعله اش نزدیک به موم آخر شمع شده.

چند وقتی است به دنبال یک پزشک میگردم تا فرآیند سکته ها را برای توضیح دهد مثل: مغزی، قلبی و ...

باید جالب باشد

او هم باید یک دفعه ای باشد.







پ ن:

یک دفعه ای تمام شدن خیلی وحشت آور است

خیلی غافل یر کننده است

وقتی آدم حتی وقت نکند پلک هایش را بار دیگر ببندد

یا اینکه بار دیگر حتی برای لحظه ای بازشان کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۷
مسیح

نظرات (۴)

۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۴۴ مهندس رضا عباسی
وبتون عالی بود
چقدر نا امید :(((((
اصلا از این حرف‌ها نزنید...
ناامیدی گناه خیلی بزرگیه
آدم به این زودی که نباید به فکر تمام شدن بیافته.
ناراحت شدن و توی فکر رفتن از یک چنین خبری کاملا طبیعیه و
اینکه آدم مدام به در و دیوار بخوره که چیز بدی نیست من یه جای سالم هم ندارم از بس که به اینور اونور میخورم خیلی هم خوش میگذره موجبات شادی و خنده دوستان فراهم میشه :) درباره فراموشی هم که اووووف اصن حرفش رو نزنیم بهتره.
پاسخ:
از چیزی نا امید نیستم
شرح یک موقعیت رو دادم
و تفسیر اینکه مخاطب ها بدونن خیلی فکر و خیال نکنند
براشون خوب نیست :)
۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۵۳ بسیجی گمنام
اول : سلام
دوم :بپا خیزید و ریشة استکبار جهانی به سرکردگی امریکا و دیگر قدرتهای شرق و غرب را با تمام عوامل داخلی و خارجیشان به زیر افکنید.
سوم: :(
چهارم:التماس دعای فرج
پنجم: عاقبتون بخیر و ختم به شهادت

۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۵۵ خانم الفــــ
خوبیش اینه که این دوران ها موقتی هستن....یهو،یه روزی،یه جایی،چنان آدم جون می گیره که باورش نمیشه!
تا خال بد نباشه،خوب ها قدر دونسته نمیشن..
البته گاهی توی همین حال های خراب،یک بی خبری ای هست که لذت داره...یه چیزی از جنسی که نمیدونم چیه....

+ان شاءالله همیشه قلبتون آرام ...
پاسخ:
حال بد داریم تا حال بد
مثلا شکست عشقی هم حال بده
نداری و دست تنگی هم حال بده
عدم وصال یار هم حال بده
نداشتن شغل هم حال بده

این حال بده داستان ما
حال بد عجیبیه

+ان شا الله
هرچی آروم تر و ساکت تر بهتر

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی