بازنشر...
+محسن کجایی مادر؟!
_نه نشد دیگه مادر,اینجور مزه نمیده باید پیدام کنی..
+من دیگه حال و حوصله ى این کارارو ندارم مادر بگو کجایی..
_عی بابا این اخلاق مادر من نبودا
+بیست ساله گذاشتی رفتی توقع داری من همون مادری باشم که تو حیاط دنبالت میکردم تا یه برس به موهات بکشم و توام فرار میکردی؟
_یادته مامان..
+آره یادمه مادر,بگو کجایی؟
_نه مامان نمیشه باید پیدام کنی..
+آخه مادر تو این جمعیت این همه کامیون چطور پیدات کنم فدات شم؟
_یادته برا خریده عید رفته بودیم بازار,من تو اون شلوغیا یه دفعه دنبال چادر کس دیگه ای رو گرفتم و رفتم
نیم ساعته بازار به اون شلوغی رو گشتی و پیدام کردی,الانم میتونی
+نمیشه مادر اون موقع یه پسر کوچولوی من بود یه کله قرمز همیشه سریع پیدات میکردم...
_خب الانم پیدام کن مادر جان,هنوز همون پسر بچم..
+پسر زهرا خانومم که چند سال پیش برگشت خونه اصلا مثل رفتنش نبود..
_تسلیم مادر تسلییم
+یعنی میگی کجایی؟!
_شما پشت کامیون شش رو بگیر بیا معراج
+کامیون شش؟معراج؟! راس میگی جدی مادر؟!
_دست شما درد نکنه مادر دروغم گفتم مگه...
+اومدم مادر..اومدم.. جایی نریا اومدم..
_چشم,مثل زمان مدرسه پا جفت وای میسم تا برسی مادر
+خانوما برید کنار برید کنار پسرم..پسرم...
خانوم معراج از کدوم طرفه؟!
*مادر معراج نمیتونی بری الان تو شلوغی
+پسرم وایستاده اونجا..پسرم!
*مادر تو این شلوغی باید پسرت رو می آوردی؟!..خیابون دست و راست رو باید بری...
(با تمام توان جمعیت را کنار میزند تا به معراج برسد)زیر لب مدام میگوید:
محسنم اومده برید کنار محسنم...
تشییع پیکر شهدا/بهارستان94
عکس از @yahya_aliee
پ ن:
ما در کشاکش اتفاقات بزرگ قد میکشیم
پ ن:
اگر مایه مزاحمت مخاطبان محترم نباشد, به مناسبت سالگرد آن اتفاق بزرگ(تشییع غواص ها) برخی از پست های آن زمان را بازنشر میکنم برای مرور خاطرات.