icon
برداشت سوم... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

برداشت سوم...

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ

برداشت سوم:

قند توی دلم آب می شود وقتی که توی خیابان قدم میزنم و دختر بچه های کوچک را میبینم، حالا همان دختر بچه اگر یک چادر مشکی هم سرش کند و لپ هایش از کنار روسری و چادر بیرون بزند و با کفش هایش تکان تکان راه برود که دیگر هیچ...

واقعا لازم است قبل ورود به روضه مجلس شب سوم

هرجور که شده یک بچه سه ساله را ببینیم

حجم صورتش را...

دستان کوچکش را...

پهلویش را...

موهایش را...

ناز و ادایش را...

عشق بابایش را...

و شرمنده 

بعدش نگاهی به اندازه ی کف دست یک مرد کنیم...

و بعدش...


#روضه نوشت:

از سر صبح تا سر شب هی بابا بابا کرد، به عمه گفت:

دلم برای بابا تنگ شده...

خرابه را با وصف پدرش بهم ریخت

خبر به گوش ملعون رسید و دستور داد پدر را برایش ببرند...

پدر را برای دختر بردند

دختر پدر را دید

بهت زد

نگاه کرد

چندین بار گفت بابا

و بعد

در آغوش پدر آرام گرفت...


#شعر نوشت:

نگاش به سمت آسمونه

ستاره ها رو می شمرد

خسته میشد بلند میشد

زخمای پا رو می شمرد

یکی دوتا و هفتا زخم

دستی رو پاهاش میکشید 

زخمای پا تموم می شد 

زخمای دستا رو میدید




پ ن:

شرمنده یا صاحب الزمان...

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۴
مسیح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی