icon
کاشکی میشد بهت بگم... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

کاشکی میشد بهت بگم...

شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ق.ظ

پارسال چندین روز جلوتر، وقتی تکاپوی رفتن را داشتم و سعی میکردم تدارک سفر را ببینم او را میدیدم که با چه حسرتی پای مستند های تلوزیون می نشیند و اشک می ریزد و با چه تپش قلبی گزارش زنده تلوزیون از راه را تماشا میکند.

هی از من می پرسید چیزی لازم نداری؟ چیز کم نیست برای کوله ات؟ و من میگفتم نه ممنون

روزهای آخر هماهنگی سفر از رفتنم اذیت بودم و عذاب وجدان داشتم، که میماند و من میرفتم آن هم برای دومین بار

این نیامدن های مادر ثمره همان روزهایی بود که من و قبل از من خواهر و برادرم را در شکم حمل میکرد و نیم دیگرش ثمره همان رسیدگی ها 24 ساعته اش به همراه کار کردنش بود

خیلی فشار رویم سنگین شد، و بی تابیش اذیتم میکرد. پدر هم خیلی همراه این سفرها نبود والا شاید دوتایی فکری میکردند

برای سفر پارسال وقت عزیمت تصمیمی گرفتم که هر چه بود و به دست آوردم و به اصطلاح ثواب شد به مادر بدهم، و کلا آن سال را به نیابت از او بروم


امروز هم وقتی پای سینک ظرف شویی داشتم ظرف غذایم را میشستم، از موعد سفرم پرسید و من گفتم ان شا الله دو روز دیگر، کمی مشغول کارش شد و بعد آرام گفت:

اونجا رفتی از امام حسین بخواه منم بیام.

باز هول ولا و فشار پارسال یک دفعه ریخت در دلم، نفسم تنگ شد، اسکاچ را محکم تر به لبه های کاسه کشیدم، کمی فکر کردم و ارام گفتم: ان شا الله

وقت آب کشی کاسه به او گفتم که ارباب سال پیش هم او را طلبیده، با لحنی سوالی پرسید: سال پیش؟

و من همانطور که از آشپزخانه بیرون میرفتم گفتم: سال پیش رو کلا به نیابت از شما رفتم...

صدایش کمی لرزید داشت آرام میگفت دستت درد نکنه که آشپرخانه را ترک کردم

مثل کسانی که بغض داشته باشند و نخواهند بترکد

ای کاش امسال گیر نبودم و مادر و پسری میرفتیم

ای کاش سال بعد یادم نرود

ای کاش امسال ارباب مادرم را ویژه بطلبد...




پ ن:

مادر ها خیلی غریبند

تا وقتی نیامدیم درد نیامدنمان و تا وقتی می آییم خستگی و دردسر امدنمان و وقتی زبانم لال میروند نگرانی ماندمان

پ ن:

کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم* ترانه فیلم (میم مثل مادر)

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۸
مسیح

نظرات (۲)

مادرها... مادرها... مادرها... کاش مادر هامون همشون ویژه طلبیده بشن
خیلی بغض درآر بود نوشته تون... قطعا مدل دعام تا اربعین برای طلبیده شدن فرق میکنه بعد خوندنش..
پاسخ:
بین الحرمین رو در بست ببندن برای مادرا :)

خداروشکر اگر این مقدار تاثیر داشت متن
حس بی معرفتی بهم دست می دهد نسبت به مادرم. شما را نمی دانم..

این آهنگ رو خیلی دوست دارم. آهنگ مدام من است.
پاسخ:
حس متن هم همین حس بی معرفتی بود

هم آهنگ و هم با فاصله فیلمش

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی