معمای شاه...
در مورد سریال این شبهای تلوزیون (معمای شاه) که خود من هم گاهی به اختیار گاهی به جبر خانه به تماشایش مینشینم
باید گفت که انصافا خیلی از انتقادات به قامت کار مینشیند، ضعف سناریو و دیالوگ های ضعیف و فروچپاندن برخی مفاهیم جوری که ممکن است گاهی مخاطب از نوع موافق و مخالف یک دفعه زیر خنده بزند و نکات دیگر
اما به نظر من در کنار نقاط ضعف
معمای شاه چند نکته مثبت وجود دارد که من از نگاه خودم به دوتای آن اشاره میکنم
یکی اینکه
به هر حال معمای شاه سعی کرده تاریخ را تصویر کند، تصاویری که خیلی از حاضران در آن سال ها نیز به مرور زمان آنها را از یاد برده بودند حتی همین پدر و مادرهای ما، چه برسد به ما و کم سن و سال تر از ماها
اینکه چهره نقش آفرینان انقلاب را ببینیم و در جریان چیزی قرار بگیریم که کم و بیش و دست و پا شکسته در کتاب های تاریخ خوانده بودیم، خوب است.
نکته ی دوم
وقتی رمان شاه بی شین را می خواندم، به روایتی جدید از محمد رضا رسیده بودم، روایتی که گاهی باعث میشد آدم دلش برای او بسوزد نه اینکه دلمان با او صاف شود نه، اینکه گاهی میگفتیم چقدر کوچک و احمق بوده، انگار در موقعیت نادرستی مانده که نمیتواند از آن کنار بکشد و خودش را رها کند و هی بیشتر فرو میرود.
معمای شاه دانسته یا ندانسته در کلیت خود جلال و جبروت شاه را کهکلیشه ای بود تا قبل از آن در سریال های مشابه شکسته.
یک جورهایی کاراکتر شاه مثل باقی ادم ها شده که فقط لباس های گران قیمت دارد و در کاخ ها زندگی می کند و یک تاج به سر دارد.
به نظرم این نقطه مثبتی است، خلاص شدن از آن کلیشه با جلال و جبروت قبلی و جو رسانه ای تطهیر او و خاندانش قابل تشکر است.
به هر حال هر چیزی نقاط خوب و بدی دارد...