icon
بشقاب ملامین... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

بشقاب ملامین...

چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۳۱ ق.ظ


از بیرون در خونه که رد میشدی
صدای مبهم خنده ها و سر و صداها میومد
صدای خوردن قاشق ها به بشقاب های ملامینی که طرح گل و میوه داشت، که یه ست کامل بود
پیش دستی داشت کاسه ماست داشت
صدای لیوان های استیل
قاشق های حلبی
بوی درهم پیچیده شده ی قیمه و قرمه که میرفت لای بوی خیار های سالاد که همیشه خدا بوش از باقی اجزای سالاد بیش تر بود
بوی ترشی هفت بیجار
صدای جیغ و داد و خنده زن ها تو آشپزخونه که وقتی موقع کشیدن غذا میشد آشپزخونه ترافیک میشد
سه نفر پای قابلمه ها میشستن، یکی برنج میکشید یکی دیس میذاشت
اون یکی پلو زعفرونی میریخت
گروه خورشت تند تند خورشت ها رو تو بشقاب خورشت خوری میریخت
بعد پشت در اشپزخونه صف آدمهایی بود که بشقابا رو ببرن تا سر سفره
سفره ای که خیلی طولانی بود
زنونه مردونه داشت
اون گوشه هم سفره بچه ها که گاهی پیله میکردن جفت هم بشینن
که گاهی همه چی تکمیل بود ولی صبر میکردن چون فلانی هنوز نیومده بود
بالا و پایین سفره وزنش زیاد بود
یه سر مامان بزرگ بود
یه سر بابا بزرگ
باورتون نمیشه
ولی سر سفره همه بودیم
پدرا، مادرا، بچه ها، نوه ها، نتیجه ها
موبایل بود ولی دکمه ای بود
تهش یکی برای بقیه اس ام اس میخوند
روزنامه دست به دست مردا میگشت
بچه ها بدو بدو تنگ هم میلولیدن
همیشه پای یکیشون میخورد به یه لیوان و بشقابی
حیاط خونه قسمت قسمت میشد برای بازی بچه ها
چیزای خیلی ساده جذاب بود
همیشه همه میگفتن:
بابا خاموش کن اون تلوزیونو
وقت رفتن کسی دلش نبود زود بره
بچه ها زاری میکردن که دو دقیقه دیر تر بریم
اخرشم همه هم رو وعده میدادن به شب جمعه بعد
و میرفتن تا لحظه شماری آخر هفته رو بکنن

همه اینا یه فلش بک سریع بود وقتی تو مسیرم برخوردم به این پنجره با اون شیشه های مربعی و اون گلدونا
که من رو یاد خونه مادربزرگ انداخت






پ ن:
کی فکرش رو میکرد بعضی چیزها اینقدر زود خاطره بشه
پ ن:
فکر کنم همه هم نظریم که وقتی بزرگای خانواده میرن، برکت و نعمت به طرز عجیبی از خانواده میره
خدا همه بزرگان خانواده رو حفظ کنه.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۰۴
مسیح

نظرات (۱)

مادربزرگ که رفت
خیلی چیزها هم رفت
پاسخ:
بله..

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی