icon
عماره :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عماره» ثبت شده است

برداشت اول:  زایمان فکری:

لب تاب را روشن میکنی و مینشینی رو به رویش
فکر میکنی فکر میکنی فکر میکنی
خیلی فکر میکنی
دنبال جمله و متنی هستی که تا به حال کسی نگفته باشد، باید کلماتش قلمبه سلمبه باشد ترجیحاً کسی نفهمد چه گفته ای!
آسمان را به ریسمان میدوزی و بعد تنگش یک مضمون معنوی میچسبانی، مثلا امام زمان یا هر چیز دیگر
پیش خودت هم یک حس خوب داری.
حس میکنی شده ای فیلسوف و معرفت را تمام کردی.

برداشت دوم: نفس عماره:

دو دقیقه است چشم از صفحه برنداشتی
چشمت دوخته شده به آن کره جغرافیای بالا گوشه صفحه
خبری نیست
نه لایکی نه کامنتی نه چیزی
خسته میشوی
میروی و هی چند دقیقه یک بار سر میزنی.
همه چیز به کندی حرکت یک حلزون طی میشود، یک لایک در دقیقه
اعصابت خورد میشود، از خودت انتظار بیشتری داشتی!
حالا چند ساعت گذشته و تعداد آن لایک ها کوفتی به 20 هم نرسیده!

با عصبانیت لب تاب را خاموش میکنی!
شاید حتی از شدت ناراحتی پست را هم پاک کرده باشی.


برداشت سوم: نفس لوامه:

رفته ای یک گوشه نشسته ای!
چشمانت درد گرفته از بس زل زده ای به صفحه مانیتور.
همیشه همینطور است! جیب لایک هایت که خالی میشود یاد غم و غصه هایت می افتی!
به خودت بد و بیراه میگویی:
آمده بودم سرباز باشم و حالا زیر بار رگبار لایک ها زمین گیر شده ام!
اصلا تمی شود با این وضعیت سر از خاکریز بلند کرد.
دوره زمانه عوض شده!
بعد از جنگ جهانی اول و دوم حالا شده است جنگ جهانیه لایک!



پ ن 1:
فیسبوک مجاز بود.
پ ن 2:
مخاطب اول خودم.
پ ن 3:
جانباز نشویم در این جنگ! والا زمین گیز میشویم!

پ ن 4:
غلط املایی پیدا کردید، نوش جانتان!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۱۵
مسیح