icon
نقشه :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقشه» ثبت شده است

برداشت اول:

پیام می آید:
کجایی ، دم هیات منتظرم، حاج حسین اینجاست بیا ببینش.
من:
وایسین اومدم!!

هیات کوچه پیشتی ماست، کوچه پشتی که سالها دارم ازش رد میشم نمی دونستم توش چه خبره.

برداشت دوم:

کادر چشمم پر شده از گنج های خاک خوره.
انگار گالیور نقشه گنجش را در یک خواب لو داده باشد به من.

یک جزیره در کوچه پشتی خانه ما که اگر هرجایش را شروع کنی به کندن چیزی دست را میگیرد.
من مثل یک شهر ندیده روستا نشین مبهوط شده ام که حاج حسین میزند به من:
کجایی؟
گوش کن ببین چی میگم.
اون کناریه که تپل و قد کوتاست، مسئول کاتیوشا بود، 40 تانک گرفت از بعثیا!
اون عینکیه ......

برداشت سوم:

حاج حسین نشسته در مجلس آرام بی صدا از دیدن بچه ها کیف میکند با خودش.
هر از چند گاهی دستی رو پایش میزند و آهی میکشد.
گاهی هم نمی تواند خودش را بروز ندهد و میزند روی شانه من:
آخ آخ! اونو میبنی؟ همین کنار دریه! لباس توسی! دیدش؟؟ اون مسئوله ...

من اصلا نمی فهمم حاجی چه میگوید و دارم در فضا غرق میشوم.
مدام دارم به این فکر میکنم که از کجا باید شروع کنم!

برداشت چهار:

با همان شور شوق زمان های گذشته شان جمع شده اند گوشه گوشه هیات.
یکی از آن سمت با تمام توان داد میزند:
احمــــــــــــد!
پشت بلنگو بگو پرچم بچه های مخابرات بالاست! برا سلامتیشون صلوات بفرستن!

یکی دیگر داد میزد:
بچه های SRG بیان اینجا! اکـــــــــــــبر!! نرو پیش بچه های کاتیوشا! پرو میشن بابا! (صدای خنده بچه ها)

برداشت پنجم:

دارم بر میگردم خانه در راه با خودم زمزمه میکنم:

چه خواهد کرد با ما عشق، پرسیدیم و خندیدی
فـقط بـا پاســخت پیــچیده تــر کردی معمــا را


پ ن 1:
حاج حسین را بچه های راهیان 92 سوره میشناسند!
پ ن 2:
رشته ای بر گردنم....
پ ن 3:

غلط املایی در این وبلاگ ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۵
مسیح