icon
بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۶ :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

مسیرم از فردوسی و ولیعصر و انقلاب رد میشد

جوان ها را می دیدم

مردم را

صدای بوق بوق ماشین ها

شیپور ها 

پوستر های پشت ماشین ها

نوارهای بنفش آویزان به دست عابرین

و لبخند میزدم

به این شور و شوق

و این همه خوشحالی

به امنیت خیابان

به سطل آشغال های سالم

به پلیس هایی که صرفا دور میدان ها ایستاده بودند که باشند

استرس درگیری نداشتند

مغازه دار هایی که آن ها هم لبخند میزدند

من هم لبخند میزدم

خوشحال بودم

از این همه حضور

این همه رای

و این همه مشارکت

اما من

حافظه تاریخیم را از دست ندادم

روزی را به خاطر دارم

که عده ای

به شادی های خود نرسیدند

و به خاطر رای دادن

فحش خوردند

کتک خوردند

روزی که مغازه دار ها 

مغازه ها را بستند

سرباز های وظیفه استرس داشتند

کسی که دست بند ایران به دست داشت کتک میخورد 

خیابان ها نا آرام بود

و سطل آشغال ها

بیچاره سطل آشغال ها :)

 

تبریک به همه مردم 

تبریک به طرفداران نامزد پیروز

 

 

 

پ ن:

با درایتت شعبده میکنی، برای انقلاب، مرد میدان های سخت @khamenei_ir

پ ن:

اقای رییس جمهور منتخب

شما ۱۶ میلیون منتقد دارید

ان شا الله که رییس جمهور ۱۰۰٪ مردم باشید.

پ ن:

و‌ شما سید #رئیسی 

از امتحان معیارهای سخت و پیچیده من

پیروز بیرون آمدید

می شود حسابی رو شما حساب باز کرد

#تغییر_به_نفع_مردم #تازه_شروع_شده

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۲۵
مسیح

پشت موتور بابا نشسته بودم و داشتیم از خانه یکی از اقوام بر میگشتیم

موتور بابا پیچید در خیابان ولیعصر

خیابان را همان طور پایین می آمدیم

من

نگاه میکردم به خیابان های آرام

ماشین هایی که برای رسیدن به خانه گاز میدهند

بوق هم اگر میزنند فوقش برای پیچیدن ماشین جلویی در مسیر آن هاست

آدم هایی که در خیابان راه میروند

خانواده ها

موتور بابا رسید به میدان امام خمینی

باد به صورتم میخورد

ریش هایم را تکان میداد

صورتم قلقلکش آمد

دستی به ریش هایم کشیدم

و دستم را مشت کردم روی زانویم

انگشترم‌ را دیدم

دوباره سر را بالا آوردم

همان خیابان را دیدم

پر از جمعیت

پر از دود

آدم هایی که مثل زامبی بالا پایین میپرند

عربده میکشند

شعار میدهند

آتش میزنند

سنگ پرت میکنند

پلیس که یک طرف ایستاده

و سرباز ها با باتوم روی گارد‌ها ضربه میزنند

دوباره سرم را پایین آوردم

انگشترم را دیدم 

و به این فکر میکردم 

که روزی برای داشتن انگشتر توی دست کتک میخوردیم

دوباره سرم را بالا آوردم

خیابان خلوت خلوت بود

اثری از پلیس نبود

آدم ها تک و توک با خیال راحت قدم می زدند

سطل آشغال ها سالم بودند

صدای شعاری نبود

پیش خودم گفتم

من اینطوریش را بیشتر دوست دارم

یاد فردا شب افتادم، شاید هم پس فردا صبح

بغض چند هفته بود گلویم را گرفته بود

ضربان قلب و تیر کشیدن ها و سر درد ها و سرگیجه ها

همه اش تلنبار شده بود

یک دفعه دیدم گونه هایم خیس شد و تصویر تار

آن چند قطره اشک اخراجی را کنار زدم

به این فکر کردم

که بچه ها هر چه داشتند رو کردند

و آرزو کردم 

فردا و پس فردا و روزهای جاری خیابان ها و مردم همینطور بمانند

پدر پیچید

یک پراید بقل ما سبز شد

خانواده ای توی ماشین بود

پسر بچه ای داخل آن دست تکان میداد

داخل ماشین همه شاد بودند

موتور پدر از ماشین عقب افتاد

چشمم به شیشه عقب خورد و پوستر #سید

کمی خندیدم

باز به خیابان ها چشم دوختم

و زیر لب گفتم

خیابان ها را اینطور بیشتر دوست میدارم

بغض اما هنوز با من بود...




پ ن:

هر چه تو پسند کنی...

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۴۸
مسیح

به نام خدا


این حرف رو از ابتدای داستان ریاست جمهوری و تبلیغات و کار برای انقلاب تو این ماجرا میخواستم بگم 

ولی یادم رفت

فکر کنم در آستانه تجمع امروز حامیان آقای #رئیسی وقت خوبی برای گفتنش باشه.


ممکن بعضی هامون گاهی با خودمون بگیم آقا این همه آدم در حال کار کردن و نفس زدن و تبلیغ کردنن ماشاالله، کمم نیستن الحمدلله

حالا منم بهشون اضافه بشم یا نشم، فرقی به حال کلیت داستان نمیکنه

مثلا تو همین مثال تجمع امروز

یه فردی بیاد بگه 

آقا امروز که مصلی تهران کیپ تا کیپ پر میشه حالا چه من برم چه نرم، چه دست چند نفر دیگه رو هم غیر خودم بگیرم و ببرم یا این کار رو نکنم


ببینید برادران و خواهران گرامی و انقلابی

عرصه کار برای انقلاب اسلامی، عرصه دو دوتا چهارتا های عددی نیست

من خودم به شخصه استدلالم اینکه

کاری ندارم نیرو‌ هست یا نه، آدم تو خیابون برای تبلیغ چهره به چهره هست یا نه، تو عرصه رسانه به اندازه کافی موج سازی میشه، پست و غیره گذاشته میشه یا نه

من دوست دارم و توفیق میدونم برای انقلاب کار کنم!

حتی اگه سیاهی لشکر باشم

همیشه عرصه کار برای انقلاب اسلامی رو یک سفره ای بدونید که پهن شده و توش برای همه تدارک دیده شده

هر کسی باید بیاد و لقمه خودش رو برداره

نه کسی، جای کس دیگری رو تنگ میکنه و نه با شلوغ شدن دور سفره احساس گرسنگی ما بر طرف میشه

آدم باشه یا نباشه

کار بشه یا نشه

قدم برداشته بشه یا نشه

ما باید نسبت به کار برای انقلاب حریص باشیم!

همیشه اگر هم کاری برای انجام نبود که محال ممکنه نباشه

ما دست به کارشیم و یه کاری برای خودمون بتراشیم.


دوستان

این انقلابی که امروز مثل هوا با ماست و ما بودنش رو حس نمی کنیم

یک جاهایی از دنیا، یک مردمانی که از قضا تعدادشونم کم نیست

حسرت بودنشو میکشن

حسرت بودن حتی یه نسخه دست چندمش رو

بعد اون وقت ما اینجا

بر سر سفره انقلاب بشینیم

و لقمه بر نداریم؟

کار نکنیم؟

آبرو نذاریم؟

خون ندیم؟

دل ندیم؟


انصافا هم بی سلیقگی

هم قدر نشناسی :)


با سلیقه باشیم

از بین تمام سبک زندگی های دنیا

انقلابی بودن با کار فراوان رو انتخاب کنیم.

برای برداشتن لقمه از سر این سفره

باید خجالت رو کنار بگذاریم






پ ن:

امروز

ساعت ۱۶:۳۰

مصلی تهران

دسته جمع بیایم

دسته پر بیایم

اگرم از تهران دوریم

با دعاهای خیرمون بیایم


#همه_بیایم

پ ن:

زنده باد مردونگی

زنده باد #قالیباف

پ ن:

دوست داشتید

#بازنشر کنید.

یاعلی

۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۰۱
مسیح


آقای روحانی چندبار در خلال مناظره سوم خطاب به اقای #رئیسی گفت و تاکید کرد شما که در سازمان بازرسی بودید و خبر دارید 

شما که قاضی دادگاه روحانیت هستید و ...

یعنی خود ایشان و گروهشان هم می دانستند که اگر قرار باشد کسی علم بگم بگم دست بگیرد و دانه دانه تشت های رسوایی را بر زمین بزند

#رئیسی بوده

اما آقای #رئیسی که مطلع ترین است، از همه افراد حاضر در این باره کم حرف ترین بود

می دانید چرا؟


چون انتخابات ها می آیند و می روند

اما آبروی نظام و انقلاب 

اگر برود دیگر بر نمیگردد

بی اعتبار کردن انقلاب و نظام پیش مردم اگر صورت بگیرد دیگر ترمیم نخواهد شد


افتخار این است که از برخورد ها و قطع کردن دست مفسدان بگویی

نه از ازدیاد دست هایی که خود تو هم بر آن سفره دست داشتی



آقای #رئیسی شما بهتر از هر کس دیگری میدانی که به دست آوردن ریاست جمهوری، که عضوی است از اعضای مشروعیت و آبروی نظام به از دست رفتن کل اعتبار و آبروی نظام نمی ارزد.


تاریخ

همانطور که انقلابی گری و ارزش آدم هایی مثل #سعید_جلیلی را به مردم بعد از چهار سال تهمت و برچسب های ناروا نشان می دهد

از متانت و سیاست و وجاهت و صلاحیت شما نیز سخن خواهد گفت

اما افسوس و صد افسوس

که گاهی خیلی دیر...



پ ن:

#تغییر_به_نفع_مردم

#انقلاب

#رنجنامه

#تقوا

#تقوای_سیاسی

#اخلاق

#خدا_با_ماست

۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۲۲
مسیح
دیگه واقعا خیلی خستم
میخوام بخوابم...
سرده..







پ ن:
تو این ایام انتخابات اینقدری فشار تحمل کردم که واقعا هم یک سری درد های جسمی دارم هم کلی بهم ریختگی عصبی
هربار هم میام بگم گور باباش
ولی نمیشه
فقط زودتر تموم بشه
پ ن:
شاید برای شما مهم یا محل سوال باشه که به کی رای میدم
رای من #سید_ابراهیم_رئیسی
ولی واقعا طبق بند هایی که در بالا نوشتم دیکه توان توضیح ندارم
فقط اینکه
من همیشه خودم رو جزو قشر مستضعف دونستم و خواهم دونست
انقلاب رو برای اونها میدونم
و حاضر به رای اوردن کاندیدم به هر نحو ممکن هم نیستم.
۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۵۹
مسیح


من این عکس را پیش خودم اینطور تفسیر میکنم

البته که در مثل مناقشه نیست

اما

همه ما جماعت دوست دار ولایت فقیه و حضرت آقا و نظام و انقلاب

در مواجهه با او قطعا دست به سر میبریم

یعنی مهر و محبت و علاقه او را بر دل داریم

مثل شعارهایی که می دهیم

در این شکی نیست

اما این کافی نیست

این نا کافی را باید با چیز دیگری کامل کنیم

عمل!

آن دست روی سینه حاج قاسم

نشان میدهد که او فهمیده

فقط دست بر سر بردن کافی نیست

در محضر #ره_بر

باید چیز اضافه تری از صرف داشتن محبت رو کرد

ما باید برای مواجهه با او 

چیزی در دست داشته باشیم

و الا صرف دیدن روی او

فقط دل ما را آرام میکند

از بار فکر مشغولی های او چیزی کم نمیکند

.

این روا نیست

که او تنها به میدان بزند

و ما فقط محو در تماشا شویم

روا نیست...




پ ن:

روزی جرأت دیدار میکنم

که چیزی در دست داشته باشم...

پ ن:

همه این چیزهایی که گفتم را

تو ضرب کن در بی نهایت

در محضر امام غائب

در محضر مهدی

پ ن:

خدایمان دوباره سنگ و چوب شد

نیامدی...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۲۹
مسیح


خطاب به کسانی که میخواهند با شناخت و آگاهی به آقای روحانی رای بدهند

این صحبت های اخیر ایشان چه در آخرین همایش تبلیغاتی و چه همایش های قبل و اعلام طرفداری هایش و اتفاقات افتاده در میتینگ های سیاسیش

حجت را بر شما تمام کرده

حواستان باشد

آدم ها برای دادن رای دادنشان

باید حجت شرعی داشته باشند 

و روز قیامت و در حساب و کتاب الهی باید بتوانند از آن دفاع کنند.

من به عنوان یک شهروند و ایضا یک برادر دینی

اینجا این پست را می نویسم

که فردا در قبال دوستان و آشنایان و باقی شهروندان

پیش خداوند سر افکنده نباشم.

اگر فکر میکنی 

با توجه به افاضات اخیر حاج حسن آقا

میتوانی از رایی که به او میدهی در محضر عدل الهی دفاع کنی

بسم الله...



پ ن:

روی صحبتم‌ بیشتر با آن عزیزانی است که دوست دار نظام و انقلابند و پیرو ولایت فقیه

از من و شما حساب ها سخت تر و شدید تر کشیده می شود

پ ن:

ای کاش شما دوستان مجازی هم این اتمام حجت را داشته باشید.

#اتمام_حجت

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۲۱
مسیح



+چرا نمیخوابی عزیزم

_نمیتونم مامان...

+چرا قربونت برم؟

_هر وقت سرم رو میذارم زمین، صدای بابا رو میشنوم...




پ ن:

#معدن_گلستان

پ ن:

طرح از

میکائیل براتی

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۶
مسیح

حادثه معدن گلستان اینقدر جانسوز بود و هست، که روم نشد همون روز اول این نکته رو بگم

تا نصفه نوشتم و از چشمای نگران و اشک بار مادران حادثه دیده خجالت کشیدم و پاکش کردم.

ولی میخواستم بگم

تو دوره زمونه ای هستیم که رسانه های کثیف و فضای مجازی

از حادثه ای مثل پلاسکو خط خبریی درست میکنن که توش هر روز شما رو مجبور میکنن تا به یک فرد مشخص فحش بدید و از عملکردش نقد کنید 

براتون هر روز یک دو جین شایعه و داستان و سناریو رو میکنن تا حادثه رو هر چه بیشتر جانسوز تر و جانکاه تر نشون بدن.

بعدش میرن کلی سند و مدرک و مصاحبه جور میکنن و آسمون ریسمون به هم میبافن تا شماره قانع کنن تقصیر ها تنها به گردن یک شخص و یک گروه خاصه!

بعد افراد مورد نظرشون رو یکی یکی وارد ماجرا میکنن و در مقایسه با وضع موجود اون ها رو تبرعه میکنن.

با یک اشاره هزاران هزار توییت و کاریکاتور و طنز آماده میکنن و فضای مجازی رو بمبارون میکنن.

با یک سوت به لشکر سلبرتی و آدم معروف جمع میکنن تا راجع به این موضوع صحبت کنند.


دست آخر مخاطب میمونه و یه فرد و یک گروه، که شقی ترین اشقیای عالمن

و مخاطب دوست داره هرچه زودتر روز مرگ اونها رو ببینه.

همه و همه ی این اقدامات شبانه روزی

فقط برای اینکه اونها از یک شخص یا یک گروه خوششون نمیاد.

اونها نه به دنبال علت یابی داستانن

نه برای آرامش دل بازمانده ها تلاش میکنند و نه برای تنویر افکار عمومی.

اساس کل این عملیات یک چیزه

باند بازی و شامورتی بازی رسانه ای


حالا نگاه کنید

به همون رسانه های منتقد جریان پلاسکو

و عملکردشون رو مقایسه کنید با فاجعه #معدن_گلستان

#کارگران اعتراض کرده به وضعیت معدن

#کارگران محروم ماه ها حقوق نگرفته

#کارگران با پایه حقوق ۷۰۰_۸۰۰ هزار تومن در شرایط سخت

#کارگران بدون بیمه

و ...

حالا همون رسانه ها جوری داستان رو پوش میدن که صرفا حس ناسیونالیستی شمارو نسبت کارگر ایرانی برافروخته کنن و در ادامه ی همون خط خبری جمهوری اسلامی رو بزنن.

انگار نه انگار که این حادثه و این همه بی کفایتی و عدم رسیدگی

مسئولش دولت و وزیر مربوطه ای که، فقط به خاطر هم مرام بودن و هم مسلک بودن با رسانه های مذکور، در حد یک آدم معمولی بی ربط از زیر بار فشار داستان فراری داده میشه.


بعد من و شما

پایه ی استناد و قضاوت هامون در مورد اشخاص و جریان ها، گاهی تا ۹۰٪ بر اساس حرف این رسانه ها میبندیم و استوار میکنیم.

رسانه هایی که در خط خبری شهادت مظلومانه سرباز های مرز بان

عبارت شهدای مدافع وطن رو، رو در روی شهدای مدافع حرم قرار میدن

و اون هارو مدافع وطن و مدافعان حرم رو تلویحا مزدور میخونن


گوش و چشم و افکار و قضاوت هامون رو 

به دست چه کسانی میسپریم؟

کارنامه اعمالمون رو 

با چه چیزی پر میکنیم؟

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۶
مسیح


(مهدی و صابر دوان دوان زیر بارش گلوله خود را به کنار خاک ریز میرساند و در میان دود و خاک کنار سجاد خودشان را روی زمین می اندازند در حالی که نفس نفس میزنند)

+حح حح حح

_کپسول اکسیژن بدم؟

+(با دست اشاره میکند که نفس بالا نمی آید)

_بگم بچه ها بالون اکسیژن بیارن؟

+خدا خیرت بده حح حح بگو بیارن

_با نمک! تکشون تا ده دقیقه دیگه میرسه به ما حرف بزن

+حح حح صابر تو بگو من نفسم بالا نمیاد

°حاجی عقب بریم میفتیم تو دشت، جان پناه نداریم، چپمونم هوره راست مون رو که شکر خدا جیش النمیدومم چی چی گرفته

+ولی شکر خدا روبرومون بازه حاجی

_اره بازه فقط یکم اذیت میکنه این گلوله ها والا میزدیم جلو، محموووود محموود چقدر مهمات دیگه داریم؟

(محمود از بین رگبار گلوله ها سه جعبه مهمات را نشان میدهد)

_صابر برو یه جعبشو بکش بیار اینور

°چشم حاجی

+سجاد جان بیسیم بزن بگو پوشش بدن، راستمون رو باز کنن

_خوشگل پسر، دکل مخابرات منطقه رو دو روز پیش آوردن پایین

+پس چیکار کنیم؟

_کاغذ قلم داری؟ اگه داری بنویس

+نوشتم که اومدم اینجا حاجی جان، خداروشکر بلاخره به یه آرزوم تو زندگی میرسیم

(سجاد دست به پیراهنش میبرد و آرام آرام دکمه ها را باز میکند)

+گرمت شده حاجی؟

_اره (خنده)

+چرا پیرهن رو در میاری

_بیل داری؟

+آره دارم

_برو پشت خاکریز دومی یه چاله خوب بکن

+میگی حاجی جان چی شده؟

_شما برو بکن، خودتم پیرهن رو در بیار به صابر و محمودم بگو در بیارن

+چ..ی بگم والا..

(فلاش بک)

(سجاد کنار سردار متولایی نشسته و عکس میبیند)

_سردار اینجا کجاس؟

+اینجااا ده کیلومتری خرمشهره

_لباس نرسیده بود اونجا؟

+لباسارو خاک کردیم جوون (خنده)

_خااک؟؟

+سجاد، این لباسی که تنته گاهی ارزشش از یه لشکر بیشتره، همه بچه ها یه اندازه میجنگیدن و جون میذاشتن ولی عراقیا اگه یکی رو با لباس پاسدار میگرفتن، کل خط عروسی بود، اینجا تو محاصره بودیم، لباسا رو خاک کردیم که اگر اسیر یا شهید شدیم برا عراقی ها عروسی نشه

(با صدای مهدی از فکر در می آید)

+کندم حاجی، اینم لباسا چیکار کنم؟

_این رو هم بگیر ببر چال کن، فقط تا کرده و تمیزا

+نمیفهم حاجی معنی این کاراتو..

_کلاسای سردار متولایی رو یادته؟

+آره

_پلن بی رو یادته؟ (خنده)

+(خنده) همیشه از مبحث رد میشدم، فکر میکردم هیچ وقت نیاز نمیشه

بی خود نبود تو‌ شدی شاگرد زرنگ ما شدیم نیروی تو، شیر مادرت حلالت، بده من لباستو

_لباسا رو چال کردی به بچه ها ارایش بده، تکشون تا دو دقیقه دیگه میرسه

+چشم سردار سرهنگ ناکام (خنده)

_برو خدا شفات بده







پ ن:

دم همه ی پاسدارهای ارزش های انقلاب اسلامی گرم

پ ن:

همیشه عاشق این بودم که پاسدار باشم، و حسرت نپوشیدن لباسش هم به دلم میمونه

ولی باز خدا رو شاکرم که سعیم رو میکنم پاسدار ارزش های انقلاب باشم، شاید این طوری پاسدار باشم

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۴۶
مسیح