خامنهای خمینی دیگر نیست...
روزهای اول شاید حتی خودش نیز مدام این سوال را از ضمیرش میپرسید که آیا من خمینی دیگری میشوم؟
همان سوالی که امت نیز با چشمهای ورم کرده و مویرگ
های قرمز شده مدام از خود و بقیه میپرسیدند.
هرگاه کمی از عمق مصیبت برایشان کم میشد و روی صندلی به جای روح الله، خامنهای را میدیدند با آرنج به پهلوی بقل دستی میزدند و آرام زمزمه میکردند «جای خالی روح الله را پر میکند؟»
پر کردن «جای خالی روح الله» با وجود گذشتن سی و یک سال از رفتن خمینی کبیر هنوز مسئله ی مهمی بین آدمهاست.
کار حتی گاهی به شکل گیری دو گانه هایی هم ختم میشود. مثلا:
«خمینی بیپروا تر از خامنهای بود»
«خمینی هوای مظلومان را بیشتر از خامنهای داشت»
«خمینی کمتر اهل مماشات با انحرافات بود»
صرف نظر از اینکه هر کدام از این دوگانهها یا بیش از این مثالها را میتوان با ذکر دلیل و مصداق تاریخی رد کرد، اما بگذارید جواب را جور دیگری به شما بدهم.
من نیز طرفدار دو آتشه خمینی هستم
مثل آن طرفداران دنیای فوتبال که در حسرت دیدن بازی تیم محبوبشان در سالهای دور که هنوز به دنیا نیامده بودند، میسوزند.
عکسهایش را جمع میکنند، فیلم هایش را بارها میبینند، لحظه به لحظه از بازی های مهمش را از حفظند اما هیچ چیز آتش آنها را برای یک بار از نزدیک دیدن بازی آن تیم به خصوص کم نمیکند.
من نیز طرفدار دو آتشه خمینی هستم
دیدن عکسها و فیلمهایش، شنیدن سخنرانیهایش، خواندن در مورد شخصیتش، شنیدن از زندگیش، هیچ چیز آتشم در برابر یک دقیقه نشستن در جماران و دیدن رویش خاموش نمیکند.
اما طرفدار بودن باعث نمیشود از عقل و منطق فاصله بگیرم.
نکته مهم این است که ما حاصل دوره خمینی کبیر را بعد از فراز و نشیبها و چالشهای سخت دوران حیاتش میسنجیم.
یعنی خواندن پروندهای که حالا دیگر تمام شده و میشود یکبار از سرآغاز تا سرانجام آن را مرور کرد.
اما حالا هنوز در عصر رهبری خامنه ای زندگی میکنیم.
هنوز شخصیت او در معرض قضاوتهای آنی است و با چالشهایی دست و پنجه نرم میکند که جریان دارند.
حقیقت این است که من معتقدم خامنهای عزیز قرار نبود خمینی دیگری باشد.
یعنی انقلاب به خمینی دیگری احتیاج نداشت.
پیش رویش چالش ها و موقعیت های جدیدی داشت که حالا لازم بود قهرمانی تازه نفس و جنگجو را وارد میدان کند.
همان قهرمانی که خمینی کبیر از دیدن شکوه و جلالش در سفر به کره شمالی کیف کرده بود و تا او سر سفره نمی آمد، نمی نشست.
حقیقت این است که من هم طرفدار دو آتشه خمینی کبیر هستم
اما میدانم خامنهای عزیز بعد از هزار سال قرار است، بزرگ ترین حسرت زندگیم شود
حقیقت این است که هجرت، گاهی کلید قفل شناخت شخصیتهای بزرگ است.
مَثَل خامنهای عزیز برای ما مثل آب برای ماهیهاست
و مَثَل من مثل ماهیای که حاضر است بیرون دریا بمیرد ولی دریا را خالی از آب نبیند...
پ ن:
عکس برای سال شصت و هشت است، وقتی که حتی چهل روز هم از رفتنش نگذشته بود. مراسم بزرگداشتی برای امام خمینی به میزبانی رهبر جدید انقلاب.
#خمینی_کبیر
#خامنه_ای_عزیز
هر کس در شرایط عصر خودش، رویکرد مناسبی رو باید در پیش بگیره
ائمه هم کلهم نور واحد بودند ولی منش هر کدوم شون و روشی که برای مدیریت جامعه داشتن، فرق داشت...
مردم اون زمان هم حتما مقایسه می کردن...ولی اونهایی موندن، که فهمیدن صلح امام حسن همون قیام امام حسینه، قیام امام حسین همون مناجاتهای امام سجاده، و مناجات امام سجاد همون دانشگاه و تشکیلاتی که امام باقر و امام صادق راه انداختن و ....
شاید بعضی از اصحابی که موندن تا آخر، نفهمیدن. اما یقین داشتن به اعلم بودن امام زمانه شون. و همراهی کردن...
متن خیلی خوبی بود.
*بغل دستی رو در متن اصلاح کنید.