icon
مرد :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرد» ثبت شده است

آن چیزی که این روزها بدجور ذهنم را مشغول کرده

و گاهی حتی دلیل شب نخوابیدن های من است

چیزی است که

من به آن فمنیست مثلا اسلامی می گویم

یه گونه متحیر کننده از فمنیست که با دلایل و توجیهات انقلابی و مذهبی توجیه میشود

پشتم میلرزد


یک جستار کوچک در دنیای مجازی و حقیقی شاید شما را در درک این نوع فمنیست یاری کند






پ ن:

چادر و ریش دیگر نماد حزب الله نیست، به تفکرات افراد پی ببرید

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۴
مسیح

حاج اقا چاییت رو خوردی یه سر برو پیش محسنم جارو رو جاگذاشتم اونجا
پدر:
چشم..
مادر:
قربون دستت تو مسیرتم کنار دست مجتبی یه گلاب بگیر,این گلابه نصفست
پدر:
همین جواب میده خانم اسراف نکن
مادر:
نه بگیر حاجی کمه جواب نمیده
پدر:
چشم
چایش را تمام میکند و لیوان را مچاله میکند,میرود سمت دبه آب تا راه بیفتد
مادر:
دبه رو کجا میبری حاجی؟؟کارش دارم
پدر:
میبرم با خودم محسن و مجتبی رو هم سر راه بهشون برسم دیگه, شما آخرش بیا یه فاتحه بخون که بریم
مادر:
نه نه نه, از کی تا حالا,شما بلد نیستی کارو گربه شور میکنی, خودم باید باشم سر فرصت, نکنی این کاروهاا
پدر:
خانم لوس بار نیار این بچه هارو (با خنده)
مادر:
وا, کجا بچه هام لوس شدن, الان چند سال بچم تو بارون و آفتاب و سرماست, مرد مردن بچه هام
پدر:
هیچی خانم هیچی,ما رفتیم این شما و این مصطفات(خنده) من میرم به فرمایشات شما برسم
مادر:
برو حاجی برو خدا خیرت بده
مادر دستی رو سنگ میکشد و زیر لب میگوید:
لا حول و لا قوه...











پ ن:
تمام سرمایه والدین..

 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۱۶
مسیح

این روزها حال و روز امیر* را نزدیک تر حس میکنم

کنتراست امیر با شخصیت های پیرامونش و اتفاقات پیاپی اطرافش به امیر فهماند که دنیا دنیای ساده دلی و خوش خیالی و اتوپیای* ساخته ذهن او نیست!

دنیا خشن است

دنیا شوک دارد

دنیا روی دیگری دارد

دنیا قابل اعتماد نیست

امیر ساده دل که قسمت ها دل مخاطب را میبرد و همه را با داستان هایش میخکوب و مجذوب میکرد اواخر سریال با بچه گی هایش حرص همه را درآورده بود

حالا من حرصم از خودم درآمده

حالا که کم کم باید مرد شوم! (مرد با تعاریف زمین)

امیر با شوک بزرگ شد

حالا من چند ماه است که دارم شوک میخورم و در برابر مرد شدن مقاومت میکنم

اگر یک پسر بچه نخواهد مرد شود باید چه کسی را ببیند؟

اگر یک پسر بچه نخواهد دنیای تخیلاتش را برای رویارویی با دنیای سرد و خشن ترک کند باید چه کسی را ببیند؟

اگر یک نفر مرد شدن را دوست نداشته باشد چه؟

اگر یک نفر دنیا را با تمام کوچه و خیابان هایش به رسمیت نشناسد چه؟

امیر وجودم قصد مرد شدن ندارد!

باید مذاکره کرد!





پ ن:

امیر شخصیت سریال(وضعیت سفید)است.

پ ن:

اتوپیا=آرمان شهر

پ ن:

امیر برای شیرین مرد نمیشود!

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۱
مسیح