اسکاتلندی بمان!
يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۵۴ ق.ظ
به خودم گفتم:
خیلی جا خوردی وقتی رایشان آری نبود؟
به خودم گفتم:
آری
باز از خودم پرسیدم:
میتونم بپرسم چرا جا خوردی؟
بعد به خودم گفتم:
آره، چون مگه استقلال چیز بدیه؟ اونم از دست کثیف ترین امپراطوری دنیا؟
بعد دوباره از خودم پرسیدم:
حتی اگه چند ده سال مستعمره باشی؟
بعد به خودم جواب دادم:
آره، خب استقلال مفهوم ثابتیه، همیشه خوبه!
بعد دوباره به خودم گفتم:
به نظرت چند ده سال بی تفاوتی و تحت استعمار بودن بدون هیچ حرکتی به نظرت نمیتونه حتی ثابت ترین معیار ها رو هم تغییر بده؟
بعد به خودم جواب دادم:
چرا میشه! ولی اون ها در تاریخشون امثال شیر دل ها کم نداشتن!
بعد از خودم پرسیدم:
داشتن اما چقدر نشرش دادن؟
بعد به خودم هیچ جوابی ندادم.
بعد دوباره به خودم گفتم:
حالا از این بحث بگذریم، میدونی بدتر از این داستان چیه؟
بعد به خودم جواب دادم:
نه
بعد به خودم گفتم:
بد تر از اون اینکه، بعد از یه مدت مدیدی زبونم لال ما هم شیر دل هامون رو فراموش کنیم و مجبور بشیم به استقلالمون رای خیر بدیم و اون عده کوچیک سر عهد موندمون مجبور به کوچ بشن! یه کوچ اجباری، چون دیگه جایی برای عقایدشون نیست!
بعد خیلی با غضب به خودم گفتم:
چی میگی مرد حسابی؟؟ ما اون یاران آخر زمانی حضرت حجه ایم!!
بعد به خودم با خنده گفتم:
ببین پسر چند ده ساله! جوش نیار! الکی هم رگ گردن کلفت نکن! خدا به کسی وعده قطعی نداده! خودش گفته همونطور که به شما دادم! از شما میگیرم به کس دیگه میدم!
بعد خودم سکوت کرد!
خیلی سکوت کرد!
پ ن:
خیلی وقت بود مطلبی خاص وبلاگ ننوشته بودم، نمی دونم چی شد، شاید بی خوابی علتش بود!
پ ن 2:
غلط املایی که همه میدونن اینجا مستحب موکده
پ ن 3:
کوچ هم نام رمانی بود که وقتی خیلی بچه تر الان بودم با همون مضمونی که تو متنم نوشتم میخواستم بنویسمش ولی افسوس که همیشه لقمه هام بزرگتر از دهان کوچکم بود
پ ن 4:
یاد ایام خوب وبلاگ نویسی به خیر
خیلی جا خوردی وقتی رایشان آری نبود؟
به خودم گفتم:
آری
باز از خودم پرسیدم:
میتونم بپرسم چرا جا خوردی؟
بعد به خودم گفتم:
آره، چون مگه استقلال چیز بدیه؟ اونم از دست کثیف ترین امپراطوری دنیا؟
بعد دوباره از خودم پرسیدم:
حتی اگه چند ده سال مستعمره باشی؟
بعد به خودم جواب دادم:
آره، خب استقلال مفهوم ثابتیه، همیشه خوبه!
بعد دوباره به خودم گفتم:
به نظرت چند ده سال بی تفاوتی و تحت استعمار بودن بدون هیچ حرکتی به نظرت نمیتونه حتی ثابت ترین معیار ها رو هم تغییر بده؟
بعد به خودم جواب دادم:
چرا میشه! ولی اون ها در تاریخشون امثال شیر دل ها کم نداشتن!
بعد از خودم پرسیدم:
داشتن اما چقدر نشرش دادن؟
بعد به خودم هیچ جوابی ندادم.
بعد دوباره به خودم گفتم:
حالا از این بحث بگذریم، میدونی بدتر از این داستان چیه؟
بعد به خودم جواب دادم:
نه
بعد به خودم گفتم:
بد تر از اون اینکه، بعد از یه مدت مدیدی زبونم لال ما هم شیر دل هامون رو فراموش کنیم و مجبور بشیم به استقلالمون رای خیر بدیم و اون عده کوچیک سر عهد موندمون مجبور به کوچ بشن! یه کوچ اجباری، چون دیگه جایی برای عقایدشون نیست!
بعد خیلی با غضب به خودم گفتم:
چی میگی مرد حسابی؟؟ ما اون یاران آخر زمانی حضرت حجه ایم!!
بعد به خودم با خنده گفتم:
ببین پسر چند ده ساله! جوش نیار! الکی هم رگ گردن کلفت نکن! خدا به کسی وعده قطعی نداده! خودش گفته همونطور که به شما دادم! از شما میگیرم به کس دیگه میدم!
بعد خودم سکوت کرد!
خیلی سکوت کرد!
پ ن:
خیلی وقت بود مطلبی خاص وبلاگ ننوشته بودم، نمی دونم چی شد، شاید بی خوابی علتش بود!
پ ن 2:
غلط املایی که همه میدونن اینجا مستحب موکده
پ ن 3:
کوچ هم نام رمانی بود که وقتی خیلی بچه تر الان بودم با همون مضمونی که تو متنم نوشتم میخواستم بنویسمش ولی افسوس که همیشه لقمه هام بزرگتر از دهان کوچکم بود
پ ن 4:
یاد ایام خوب وبلاگ نویسی به خیر
حتما دیدید آمار رو که درصد زیادی از کسانی که با استقلال مخالف بودن، مشکلشون از دست دادن پوند بود. تصور کردن که پوندی که باهاش بزرگ شدن و کل زندگیشون بهش وابسته ست ازشون گرفته بشه. می تونید تصور کنید؟ یه بازنشسته رو تصور کنید ! با این حال 45 درصد (که طبق مسائل مطرح شده درباره ی مشکلات رای گیری و ... بیشتر هم بودن) رای به استقلال دادن. به قول نخست وزیر اسکاتلند، این همه پرسی فقط به یه نسل از اسکاتلندی ها جواب داده.
نسل های بعدی در راهن! انگلستان در اسکاتلند بیش از چهل و پنج درصد مخالف سرسخت داره که بعد از برآورده نشدن قول های حکومت انگلیس بیشتر هم خواهد شد.
حالا این ها رو بذارید کنار ایرلندی هایی که آتیششون خیلی تندتر از اسکاتلنده !
آینده روشنه انشاالله !