زنده باد زندگی دوستان من...
دیرررنگ (صدای پیام وارده در واتز آپ):
بزن دو
بدوو
باز دوباره داره پخش میکنه!!
من:
چی رو؟؟
اون:
بابا بچه ها رو داره نشون میده!
(یک تصویر گرفته شده با موبایل از صفحه تلوزیون همان موقع از طرف او می آید)
داره با افتخار میگه فلافل دادم! (آیکونه خنده که از چشمای طرف اشک میاد)
من:
یعنی دوباره آوردنشون؟؟
اون:
نه بازپخش برنامه منتخبه!
( در این لحظه سمت کنترل پریده و به سمت کانال دو حرکت میکنم)
احسان سمت راست نشسته و همسر محترمش سمت چپ
عمده جواب ها و اصفهانی گری های اخلاقی را احسان میدهد و بنده خدا همسرش هر از چندگاهی تایید میکند.
آن موقع ما در دانشگاه نبودیم
اما از سعید شنیده بودم عروسیشان را برده بودند کهف برگزار کرده بودند
صفر تا صد مراسم دست بچه ها و دوستان
از میثم محمد حسنی تا بقیه افرادی که من بعد ها نم نم با آنها آشنا شدم
سعید هم بود و عکس گرفته بود البته اگر اشتباه نکنم
شام هم به بچه ها فلافل داده بود. (خب اصفهانیست دیگر :))) )
عروس بدون لباس عروس حتی با چادر مشکی
داماد هم لباس معمول
عروسی را هم آنطور که تعریفش را شنیده بودیم خیلی به بقیه خوش گذشته بود
همه چیز خیلی ساده
بعدها هم داماد را خوب شناختم و معاشرت کردم
و هم همسر محترمش را
یعنی شاید خدا از این بهتر نمی توانست در و تخته ای را فابریک به هم جور کند
از زمانی هم که داماد را شناختم هر روز خدا برایش بهتر خواست و زندگیشان به کوری چشمان شیطان و بدخواه بهتر پیش میرود
خلاصه به بهانه باز پخش این برنامه دوست داشتنی مبخواستم بگویم که
اینجوریش هم هست خدا شاهده
ساده گرفتن
سالم برگزار کردن
صالح زندگی کردن
آن وقت خداهم می آید وسط و دیگر زندگی در همان اوایل دو نفره نمی ماند و میشود سه نفر
تو و ایشان و خدا
به در گفتم دیوار بشنود
پ ن:
ازدواج داخل دانشگاهی البته با چشمان باز!
پ ن:
ازدواج به دور از کوری های موقت با در نظر گرفتن عنصر هم کفو بودن
پ ن:
ازدواج فارغ از تعابیر دست نیافتنی و نورانی
پ ن:
ازدواج به دور از کتاب های شهید به روایت همسر
پ ن:
اگر دوست داری همسرت شهید وار زندگی کند توهم شهید شو، چه برای آقایان چه خانم ها
پ ن:
چقدررر پ ن!