خاطرات پدرو فرزندی...
همیشه توی
روزهای دهه فجر آن وقتی که تلوزیون پر میشد از فیلم های تظاهرات زمان
انقلاب,سرودخوانی ها,استقبال امام و غیره
من یک سوال
همیشگی از پدر و مادر داشتم
در میان تمام
آن شور و شوق و انرژی حاصل از دیدن این فیلم ها و مرور هزار باره خاطرات آن روزها
میپرسیدم:
شما هم
بودید؟
و بعد
میگفتند:
ماهم رفته
بودیم
انگار خوشحالی
یک دنیا سراغ من می آمد و فردایش سر کلاس و وقتی که معلم خاطرات انقلاب را میگفت
من هم میتوانستم سینه سپر کنم و بگویم:
خانم اجازه,
پدر و مادر ماهم بودند و بعد شروع کنم به بازگویی خاطرات آن ها...
حالا بعد
گذشت چندین سال از آن خاطرات خوش من هم تا به امروز افتخار و اجازه حضور در چند
فقره از به یاد ماندنی ترین روزهای انقلاب را داشتم
افتخاری که
روزی حتی تصورش هم برایم غیر ممکن بود
از نه دی
هشتاد و هشت تا دیروز
حالا یک دنیا
خاطره و غرور برای فرزندی دارم که چندین سال بعد وقتی با شور و هیجان فیلم های
امروز را میبنید و میپرسد: شما هم بودید؟!
میتوانم
برایش یک دل سیر تعریف کنم
دیروز
روز عجیبی
بود..
تشییع شهدای
گمنام,میدان بهارستان,1394
پ ن:
بخشی از روز
به یادماندنی انقلاب
پ ن:
خاطرات پدر و
فرزندی برای آینده