رمضان نوشت...
جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ق.ظ
رمضان_نوشت
#زبان_روزه_نوشت
توی واگن
مترو خیره شده ام لب های مسافرین
لبهای خشکیده
و پوست پوست شده حالم را خوب میکند
چهره های زرد
شده و وا رفته ذوق زده ام میکند
زانوهای شل و
شده و دستان بی توان مسافران مترو نوید چیزهای خوبیست
این زردی های
پوست طلای ناب وجود هرکسی است که تنها با اطاعت از دستور حق رخ نشان می دهد
بگذار آفتاب
هرچه میخواد ببارد
تنها قیمت
طلا را بالا تر میبرد
پ ن:
روزه خواری
برخی افراد را بلد نکنیم,هی توی محافل و میهمانی های افطاری برای هم تعریف
نکنیم,بازار روزه و روزه داری سکه است,راکدش نکنیم
پ ن:
این روزهای
ماه مبارک اگر خدا بخواهد و چیزی به ذهن ناتوان ما برسد تحت عنوان همین تگها منتشر
میکنیم, شما هم دوست داشتید با عنوان این تگها بنویسید
۹۴/۰۳/۲۹