آن بالا بالاها..
برداشت اول:
(پدر فرزندش را بغل گرفته به بالا پرت میکند)
قربونش
برم...قربون پسرم برم
_آقا اون بچه
رو اینقدر بالا ننداز حالش بد میشه بچه ضعف میره
خانوم این
بچه جاش اون بالا بالاهاست از الان باید عادت کنه, ولی چشم بفرمایید خدمت شما این
گل پسر
برداشت دوم:
(روز قبل عملیات بچه هایی را که اسمشان برای عملیات
در آمده را بچه های دیگر حسابی تحویل میگیرند
پتویی آماده
کرده اند و آنها را توی پتو می اندازند و محکم به بالا پرت میکنند
مرتضی را
میگذارند توی پتو و حسابی به بالا پرت میکنند, فرمانده از راه میرسد و میگوید) :
آقا این بچه
ها رو اینقدر بالا پرت نکنید, میفتن دست و پاشون یه چیزی میشه شب عملیاته...
_حاجی غصه
نخور بچه ها شب قراره بال در بیارن اینا که چیزی نیست
برداشت سوم:
پیکر مرتضی
روی دست بچه ها بالا پایین میرود
حالا دیگر
مرتضی پر در آورده...
پ ن
روزی روزگاری ماهم...