بفرما زائر...
به دوراهی
رسیدیم
دیدن یک
دوراهی در راهی که یک راست و مستقیم بود چیزی عجیب بود
از بچه های
قدیمی تر پرسیدیم گفتند یک راه مستقیم به حرم اباعبدلله میخورد و راه دیگر برای
عرض ادب راهی حرم حضرت عباس میشود.
بنا به تصمیم
رفقا راه حرم حضرت عباس را پیش گرفتیم, از جاده اصلی منحرف شدیم و کمی داخل خیابان
های شهری شدیم
سر گرم پیدا
کردن مسیر از روی نقشه و عربی صحبت کردن دست و پا شکسته بودم که حس کردم کسی به
پایم میزند
تا سرم را
برگرداندم یک صورت دیدم که از بین روسری مشکی بیرون زده بود و دو چشم که داشت زل
میزد توی چشمان من
: بفرما زائر
نه سینی توی
دست داشت و نه به سمت موکبی هدایت میکرد
توی دست های
کوچکش یک شیشه عطر بود که آن را هم میکشید روی دست و لباس زائر ها
تا بتوانم از
نگاهش رها شوم ردی از عطر روی دستم کشید و دوید
برگشت پیش
دوستانش و گزارش معطر کردن یک زائر دیگر را به آن ها داد
یک گروه دختر
چند نفره بودند با سن های مختلف به زائر ها عطر میزدند و دستمال کاغذی میدادند
جمعشان که
جمع شد رفتم جلو تا عکس بگیرم از نزدیک کادر را بستم و از ویزور دیدم کسی مستقیم
به لنز نگاه نمیکند
لبخندی زدم
عکس را گرفتم و رفتم
بعد ها هنگام
دیدن عکسها با نگاه دزدکی یکیشان مواجه شدم
.
بی اختیار
یاد سه ساله ى کربلا می افتادی
دست خودت
نبود...
اربعین92
#چند_منزل_تا_کربلا
پ ن:
برنامه هیات
را کم کم اماده کن
سخنران کجا
روضه کجا
واحد کجا
شور کجا
اونجا پست+عکس این ارجاع داده میشه به اون جا
:/
خواننده ی هر دو اهمیت دارن این طور نیست؟!