ای شاه بی سر السلام...
_برای کسی
گلوله هم مونده؟
+نه حاجی
نمونده...
_نارنجک چی؟
+نه قربونت...
_آرپی جی هم
که...
+نداریم
_ده بار گفتم
اسراف نکنید, الان وقت این بریز بپاچا نبود..
+حاجی گیر
اوردی ماروآ، کلا نفری دوتا خشاب بود...تو این سه روز هم هر روز پنج تا تیر زدیم
همش
(تق...تق...تق)
_کی زد؟
+حاجی من
بودم..اومدم چک کنم خشاب رو دو سه تا تهش بود..
+حاج ابراهیم
با این وضع اینا میفهمن هیچی تو دست و بالمون نمونده, الاناس که بکشن جلو...چیکار
کنیم؟؟
_اینجور که
معلومه امسال محرم رو نمیبینیم...
+آخ گفتی حاج
ابرام..بچه ها الان سه روز تشنن...چه عروسی بشه امروز
_چه
دومادایی...همه نور بالا...
(صدای همهمه بچه ها)
+حاجی جون بگم
ماشالا دم بگیره؟
_شد یه بار
تصمیم درست رو خودت بگیری؟
+ای بابا بیا
و خوبی کن...ماشالااااا پاشو بنداز بیرون اون صدا قشنگه رو...
ماشالا: ای
شاه بی سر السلام....خونین حنجر السلام...عریان پیکر السلام....السلام...شاه
السلام...ای...
(صدای ماشالا با گلوله مستقیم تانک خاموش میشود بچه
ها ادامه دم را زمزمه میکنند)
ای دین ما
مدیون تو....لیلی ها مجنون تو...خون هر رزمنده ای...روشن از...گرمیه خون تو...
(پهنه کانال را خمپاره ها بغل میکنند, از حلقه سینه
زن ها هر لحظه سینه زنی کم میشود ابراهیم هادی و بچه ها اما دم را رها نمیکنند حتی
زمانی که بعثی ها رو دیواره کانال میرسند, صداها آرام آرام کم میشود, و صدای سینه
زدن میل به صفر میکند, کانال کمیل بعد چند روز مقاومت آشغال میشود...)
کانال کمیل
عرفه93
پ ن:
هیأت بچه های
کانال کمیل حتی تا سالها بعد از جنگ هم ادامه داشت و میهمان های جدیدش بچه های
تفحص بودند.آنقدر مهمان گرفت تا بلاخره یک روز قید تفحص درون خاکش را
زدند...ابراهیم هادی و بچه هاهم ماندند در تکیه کانال کمیل.
پ ن:
متن ناچیز
است اما همین ناچیز تقدیم به روح جاویدان سردار همدانی
پ ن:
شاید یک روز
هم بلبلی پیدا شد تا در وصف ما سرود شهادت بگوید
خدا را چه
دیدی؟