دوستی میگفت...
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ
دوستی میگفت چرا این نوشته ها را مفت و مجانی میگذاری رو نت تا مردم ببینن، مردمی که تازه بعضی هاشان نویسنده و کارگردانن یا در حوزه های فرهنگی کار میکنند، یک دفعه دیدی این نوشته شروع کردن به پریدن!
گفتم: ببین دوست جان، اولا که اینها چیز خاصی نیست:) دوما این که بگذار حالا که دست ما به میوه این نوشته ها نمیرسد و چهارپایه ای برای چیندش نداریم و شایدم هم توانی برای چیدنش، دیگری که دستانش بلند تر است و چهار پایه هم دارد، حداقل از میوه اش استفاده کند.
بهتر از این است که برگه شود و برود توی کمد های کوچک و بزرگ که بعدا وبال گردن بشود و آخر سال دم عید غربال شود که کدام را پاره کنم و کدام را نگه دارم که کمد سبک شود. یا اینکه نتی شود توی دفترچه یادداشت تلفن همراه که بعد مدتی گوشی پیام بدهد، حافظه متنی پر است و تو را به جان خودت سبک ترش کن.
در آخر از همه مخاطبان انگشت شمار این منزلگاه مجازی ممنون که با دنبال کردن نوشته ها قوت قلب میدهند
به احتمال زیاد از این به بعد بیشتر این نوع نوشته ها را اینجا بگذارم تا آن یکی فضای مجازی...
پ ن:
از حقیقت میشود به واقعیت رسید؟
یا از واقعیت به حقیقت؟
گفتم: ببین دوست جان، اولا که اینها چیز خاصی نیست:) دوما این که بگذار حالا که دست ما به میوه این نوشته ها نمیرسد و چهارپایه ای برای چیندش نداریم و شایدم هم توانی برای چیدنش، دیگری که دستانش بلند تر است و چهار پایه هم دارد، حداقل از میوه اش استفاده کند.
بهتر از این است که برگه شود و برود توی کمد های کوچک و بزرگ که بعدا وبال گردن بشود و آخر سال دم عید غربال شود که کدام را پاره کنم و کدام را نگه دارم که کمد سبک شود. یا اینکه نتی شود توی دفترچه یادداشت تلفن همراه که بعد مدتی گوشی پیام بدهد، حافظه متنی پر است و تو را به جان خودت سبک ترش کن.
در آخر از همه مخاطبان انگشت شمار این منزلگاه مجازی ممنون که با دنبال کردن نوشته ها قوت قلب میدهند
به احتمال زیاد از این به بعد بیشتر این نوع نوشته ها را اینجا بگذارم تا آن یکی فضای مجازی...
پ ن:
از حقیقت میشود به واقعیت رسید؟
یا از واقعیت به حقیقت؟
۹۴/۰۸/۱۷