icon
سمفونی دهانی... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

سمفونی دهانی...

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ
چند وقتیست توی ذهنم پر شده از نوای موسیقی و نت هایش
از مارش های نظامی تا نواهای لطیف پیانو تا نوازش گوش خراش ویالون..
این آخری ها برای یک کار جمع و جور دنبال موسیقی متن میگشتم با مشخصات خاصی
و بعدش وقتی توی خیابان قدم میزدم ذهن شروع کرد به نواختن نوایی با همان مشخصات
یا چند وقتی است برای کاری حماسی ذهنم یک مارش بی نظیر میدان نبرد را آن هم در ابعاد بزرگ آماده کرده که هر از چندگاهی در  سالن اکستر مرکزی ذهنم اجرایش میکند.
اما در پس تمام این نت ها و نواها یک یاس از بیان آن حسابی اعصاب آدم را بهم میریزد
من نمیتوانم آن نواها را ثبت کنم و روی کاغذ بیاورم تا به یک موزیسین بدهم
فرض کنید
برای رساندن مفهوم باید پیش یک موسیقی دان بروم و بگویم ببخشید الان با دهان برایتان اجرا میکنم و بعد شروع کنم به صدا درآوردن با دهان!

تازه درک میکنم حال افرادی را که میتوانستند جمله سازی کنند اما لال بودند و سوادی هم برای نوشتن نداشتند.
درست مثل حالتی که حرفی نک زبانتان می آید اما به بیان نمیرسد
اصلا حالا که اینجور شد بگذارید کمی از آهنگ را برایتان اجرا کنم:
دینگ دینگ دینگ دین دین دین دین دینگ لالال لال الال رالا رالار...




پ ن:
دیدید؟ واقعا تاثیر گذاره حیف که نمیشه ساخته بشه
پ ن:
یک مدتی است مخاطبان در آن جا همه اش توقع دارند از آن دست مطالب بخوانند، من هم سعی کردم که آن دست مطالب را تعطیل کنم منتها اگر این افراد داخل ذهن بگذارند.
کسی باور نمیشود که من هم دل دارم و دوست دارم گاهی چیزی بنویسم که در واقع چیزی نیست و وقت مخاطب را هدر میدهد.
پ ن:
شما هم سعی کنید گاهی سمفونی ها ذهنیتان را روی کاغذ بیاورید و یا با دهان برای کسی اجرا کنید

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۹
مسیح

نظرات (۲)

۲۰ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۵ خانم الفــــ
من نوشته های یک دست رو دوست ندارم...دوست دارم وقتی نوشته ای میخونم،کتابی یا وبلاگی، توش،انسانیت موج بزنه...انسانیت یعنی یک انسان با تمام ابعاد وجودیش...یه جا ناراحت یه حا خوشحال یک جا سردرگم ،یک جا آرام....خوبه که گاهی ذهنیاتتون رو اینجا مینویسید...
پاسخ:
ممنون
یکمیش به خاطر خودم هست به خاطر قایم شدن پشت این داستان ها مخاطب فکر کرده انگار واقعا خبریه
از بس به قول شاعر:
برای اینکه بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان درآوردیم
۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۳:۲۴ خانم الفــــ
بد هم نیست...و
"وانمود" کردن هم که باشه بد نیست..من تشبه بقوم الا او شک ان یکون منهم....ان شاءلله که شبیه شهدا باشید و بمونید و شهادت هم نصیبتون بشه
پاسخ:
لطف دارید
ان شا الله...

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی