قلب بتنی..
خداحافظ رفیق/94
(یک دسته موتور سوار با سرنشینان لباس خاکی در هر موتور دو نفر در حال گشت زنی در خیابان ها هستند، که چند بونکر بتن از کنار آن ها رد میشوند، یکی از ترک نشینان تازه وارد میگوید)
+عهههه....اییینارووو ببیین..چقدررر دنیا رو جدی گرفتن! ببین چه بتنی خرج خونه هاشون میکنن!!
مسلم: اینارو برای خونه نمی برن احمد...
+پس این همه بتن به چه دردی میخوره؟؟ میخوان باهاش برامون سنگر بزنن؟؟
مسلم: اینارو میبرن برای پر کردن راکتور..
+چی چی تور؟
مسلم: ول کن احمد...اینجا خیلی چیزا عوض شده..دل بده به خیابونای خلوت..سیاحت کن و برو
پ ن:
باید آزاده بود
مثلا تیتر نزد که تحریم ها رفت
باید شرف داشت
پ ن:
گفت: باید راستی آزمایی کنیم براشون
گفتم: ما راستی آزمایی کنیم؟؟
گفت: اره دیگه
گفتم: چطور؟
گفت: چون راه به راه زمان سیاه اون قبلیه میگفتیم اسراییل نابود میکنیم, اونو میزنیم و ...
گفتم: با تمام این تفاسیر اگر درست باشه بازم ما انگشت کوچیکه اونم نمیشیم که
گفت: الان دوره اعتماد و مذاکرست
گفتم: یه سوال پرسم
گفت: بپرس
گفتم: وقتی دوربین انلاین میذارن,هر موقع بخوان سرکشی میکنن,دسترسی فراتر از پروتکل دارن,نمونه بر میدارن و ... چرا نگفتن که فقط از کار بندازید, چرا میگه قلبش رو دربیار جاش بتن بریز؟ این اعتماده؟
گفت: به نظرم داری از بحث خارج میشی..