زشته والا...
برادر عزیز
جناب صرافان
قسمت شد با پا در میانی دوستی، تنی چند از اشعار شما رو گوش دادیم درباره عشق و عاشقی مذهبی و این چرت و پرت ها
زشته والا
والا زشته
آدم شرمش میاد
نگو عزیز من به شعر اهل بیت میشناسن شمارو بعضا
زشته
فرازی از شعری با نام عشق هیاتی:
عشق هیاتی
اول روضه میرسد از راه
قد بلند است و پردهها کوتاه
آه از آنشب که چشم من افتاد
پشت پرده به تکه ای از ماه
بچهی هیأتم من و حساس
به دو چشم تو و به رنگ سیاه
مویت از زیر روسری پیداست
دخترِه … ، لا اله الا الله!
به «ولا الضالین» دلم خوش بود
با دو نخ موی تو شدم گمراه
چشمهایم زبان نمیفهمند
دین ندارد که مرد خاطرخواه
چای دارم میآورم آنور
خواهران عزیز! یا الله!
سینی چای داشت میلرزید
میرسیدم کنار تو … ناگاه ـ
پا شدی و شبیه من پا شد
از لب داغ استکان هم آه
پ ن:
و باقی شاعران گرامی که سعی دارن مدل عشق و عاشقی های زشت رو مذهبیزاسیون کنن
و یا با توصیفات حال خراب کن برای حجاب و چادر و عفاف و حیا و اینها شعر بگن
نکنید برادران و خواهران من
والا ثمره بد داره
بلا ثمره بد داره
شعر ما جایگاهش بالاتر از این بود
نکنید...