icon
مرگ تدریجی یک رویا... :: سیب زمینی

سیب زمینی

گاهی وقتها سیب زمین هم که باشی باید پخته باشی
سیب زمینی

سیب زمینی که دوست داشت سیب سرخ شود.

ما سینه زدیم
بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم
انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم!!
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...

هرچیزی قدیمیش بهتر است

مرگ تدریجی یک رویا...

دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ق.ظ

از آن نوجوانی که شب ها هنگام خواب گوش تیز میکرد و منتظر ندای ان المهدی بود و تپش قلب داشت حال چه مانده؟

یک عدد هیچ، با گناه اضافه...






موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۷
مسیح

نظرات (۱۲)

۰۷ تیر ۹۵ ، ۰۴:۱۱ دل. بیقرار
سلام
گفت که با بال و پری در طلب بال و پرش بی پر و پر بسته شدم

همین هیچ شدن رو میخواد...
حل شدن  در ولایت..
همه او شدن...
گناهکار بودن هم که خاصیت بنده ست...
پاسخ:
این هیچ شدن اون هیچ شدن عالی که در نظر شما هست نیست
بی خاصیت شدنه
۰۷ تیر ۹۵ ، ۰۴:۱۲ دل. بیقرار
گفت که با بال و پری من پر وبالت ندهم
در طلب بال و پرش بی پر و پر بسته شدم
اینه!
پاسخ:
ممنونم
امیرالمومنین فرمود: دل نوجوان مانند زمین آماده است، هر بذری در آن کاشته شود برداشت میشود

اگر حالی اینچنین در نوجوانی همراه انسان باشد پس حالا باید ثمر بدهد آن بذر
امیرالمومنین اشتباه نمیکند
عیب از ماست که نمیبینیم 

گاهی نپوسیدن انسان بخاطر ریشه هایی است که بذرش در نوجوانی کاشته شده 
پاسخ:
بله همینطوره
ان شا الله عاقبت به خیر باشیم

ناشناس بودن هم البته خیلی خوب نیست
خب زیادم بد نیست
حداقل یک عدد هیچ با گناه اضافه بهتر از یک عدد معاند مثل سروش و ... هست
امیدوار باشه به خودش

پاسخ:
این هم حرفیه
۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۱ سید محمد رضی زاده
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه...
پاسخ:
الهی آمین..
۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۳:۲۶ دل. بیقرار
نا امید نشید!
همین
پاسخ:
بله
ممنون
ما بیشترتر
پاسخ:
از ما بیشتر نه
۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۵:۵۳ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
ایضا به کامنت های دوستان 
پاسخ:
ممنون
ناشناس بنده بودم 
ویندوزم خرابه ظاهرا 
خودش تصمیم میگیره چیکار کنه 
خودمم غافلگیر شدم وقتی دیدم ناشناس اومده 
اصلا چیز مهمی نیست بنظر من
پاسخ:
ممنونم
ناشناس بودن یا نبودن؟
سلام علیکم. شاید مرتبط با موضوع کانال نباشد شاید بگویید شرح حال است یا هرچیزی.. اما این ها را هم گاهی در کانال بگذارید نوشته هایتان غالبا نشانه گیری های دقیقی دارد آنقدر که بعضی وقت ها آدم را قشنگ میبرد توی خودش.
یک مسئله ی دیگری که به نظر بنده رسید(شاید هم اشتباه برداشت شده) اینست که بعضی از دیالوگ ها احتمالا ناظر به احساسات و اتفاقات آنی هستند که برای نویسنده پیش آمده
مثال عرض میکنم: یک دیالوگ را شما میخوانید و در همان خوانش اول تاثیر فوق العاده ای را دریافت میکنید اما پیش می آید یک دیالوگ را بالای سه یا چهار بار هم میخوانید اما نمیتوانید با آن ارتباط برقرار کنید البته اگر اشتراکی بین نویسنده و خواننده وجود داشته باشد این اتفاق نمی افتد مثلا اتفاق مشابهی برای خواننده هم افتاده باشد.
عذرخواهی میکنم بابت پرگویی، در انتقال مقصود و منظور ضعیف هستم

پاسخ:
علیکم السلام
به نظرتون اگر اینها در کانال هم بیاد اتفاق خاصی می افته؟ چون بیشتر مخاطب های اونجا مخاطبان محترم وبلاگ هم هستند

بله، دقیقا همینطور هست
کلیت دیالوگ های اونجا همین هست، اصلا همه حرفها بر خواسته از احساسات و اتفاقات داخلی هست
یک انسان معجونی از خوب گفتن بد گفتن هست
گاهی خوب میگه و گاهی بد
من به جز فیلتر اخلاقیات و شرعیات فیلتر دیگری براش نمیذارم، شما در واقع منت میگذارید و شاهد تمرین های من هستید
یک نکته داخل پرانتز هم هست که بعضی وقت ها دیالوگ ها فراخور حال بعضی دنبال کنندگان هم هست (سربسته خیلی)
همچنان خیلی لطف میکنید و نقد میکنید
واقعا ارزشمند هست... منت میگذارید
البته ما بیشتر مخاطب کانال بودیم شاید از سر خودخواهی بود که عرض شد در کانال هم بازنشر دهید.آمدیم آن یک نکته را عرض کنیم که اتفاقی این شرح حال را دیدیم که مثل بازخوانی قسمت جالبی از تاریخ یک انسان است
پاسخ:
سر بزنید به اینجاهم منت میگذارید
۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۳ نون.میم.واو.

مدتهاست وبلاگتونو میخونم
ولی این پست رو هربار که میخونم دوباره از نو قلبم می‌ایسته
من هم سالها قبل احساساتی از این جنس رو تجربه می‌کردم
کلمات خیلی ضعیفن برا شرح احساس من نسبت به این پست
پاسخ:
خداروشکر که موثر بوده

بازخورد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی