دنیای من...
سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ق.ظ
دوست دارم تا قبل مرگم
نوشته هایم را تصویر کنم
دنیایی بسازم از خیالات ذهنم
شخصیت هایش، موقعیت هایش، دغدغه هایش
دنیایی که منحصر به من باشد
دنیایی که واقعی نیست اما حقیقت دارد
دنیای ذهن من نزدیک به بوی پیراهن یوسف است، نزدیک به خداحافظ رفیق است، مثل دیدبان است، شبیه مهاجر است
دنیای ذهن من در دوران اقتدار و شرافت به شمشیر و نام اوری جا مانده
دنیای توپ و خمپاره و ترکش است
دوران سید ها و حاجی ها و چشم انتظاری
دوران مرگ در میدان جنگ
دوست دارم قبل از مرگم، حرفهایم را تصویری کنم
علاقه ای که گاهی دور مینماید گاهی نزدیک
سر بازی دارد
دوست دارم تا قبل مرگم
دنیایم را بسازم
تا بعد از آن
مرا با دنیایم به یاد بیاورند
دوست دارم ویترینم به جای مدال و تندیس، پر باشد از ماکت قهرمانان داستانم
دنیای ذهن من در دوران قهرمان داشتن داستان ها جا مانده است
دوست دارم تا قبل مرگم...
نوشته هایم را تصویر کنم
دنیایی بسازم از خیالات ذهنم
شخصیت هایش، موقعیت هایش، دغدغه هایش
دنیایی که منحصر به من باشد
دنیایی که واقعی نیست اما حقیقت دارد
دنیای ذهن من نزدیک به بوی پیراهن یوسف است، نزدیک به خداحافظ رفیق است، مثل دیدبان است، شبیه مهاجر است
دنیای ذهن من در دوران اقتدار و شرافت به شمشیر و نام اوری جا مانده
دنیای توپ و خمپاره و ترکش است
دوران سید ها و حاجی ها و چشم انتظاری
دوران مرگ در میدان جنگ
دوست دارم قبل از مرگم، حرفهایم را تصویری کنم
علاقه ای که گاهی دور مینماید گاهی نزدیک
سر بازی دارد
دوست دارم تا قبل مرگم
دنیایم را بسازم
تا بعد از آن
مرا با دنیایم به یاد بیاورند
دوست دارم ویترینم به جای مدال و تندیس، پر باشد از ماکت قهرمانان داستانم
دنیای ذهن من در دوران قهرمان داشتن داستان ها جا مانده است
دوست دارم تا قبل مرگم...
۹۵/۰۵/۲۶