مایی که بو میدهیم...
یک تریلی پست تایپ کرده بودم که رفتم چایی بنوشم و برگردم
دیدم نیست..
دیگه هم توان ندارم آن ها را بنویسم
ولی داشتم به صورت داستانی این مفهوم را میگفتم که
مایی که (هم جبهه آی های خودمان را میگویم) کل سیستم فرهنگی و رسانه ای و مدیریتی مان تا گردن درگیر رانت، رابطه و پارتی و زد و بند و پول های چند ده صفری است
نمی توانیم یقه صفدر ها و دختر صفدرها را بگیریم و دم از انقلاب پا برهنگان بزنیم
باز شرف آن ها به این است که ریشه انقلاب میزنند
ما که با نام انقلاب و فعالیت و اقا و امام زمان ریشه میزنیم
دهنمان بو میدهد
باید دهنمان را ببندیم
و زود مسواک زدن را شروع کنیم
پ ن:
گول پیراهن پادشاه را نخوریم، چیزی تنش نیست، گول نخورید با تعریف فلان شخصیت ها
پ ن:
چه کسی گفته که وقتی نام انقلاب پیش می آید، افراد از حساب معافند و کسانی که حساب بکشند ضد انقلاب؟
پ ن:
بوی گند پول نفت و مال مردم، باعث شده تا با ملیارد ها هزینه هم، مردم سمت کارهایمان نیایند و دلمان خوش باشد به کلونی کوچک زنبور های خودمان که کور بو شده اند و همه چیز را عسل میپندارند (بعدها شاید این پ ن را توضیح مفصل بدهم)