برداشت چهارم...
برداشت چهارم:
خواهر ها، مادر دوم آدمند.
من این قضیه را با تمام وجود حس کرده ام.
گاهی حاضرتد حتی جلوتر از مادر اقدام کنند، یا چیزی را فدا کنند.
خواهرها چه برادر کوچک باشد چه بزرگ، او را در قامت مردی میبینند برای خود، یک حامی، حتی اگر چند ساله هم باشد، وقتی با او قدم میزنند، احساس غرور و امنیت دارند.
پیش درآمد امشب فقط همین بود.
خواهرها امشب را با تجسم برادرشان ببینند و برادرها امشب با یاد خواهرشان کمی زمزمه کنند.
ما نیاز داریم این مصیبت های بزرگ را گاهی تا سطح درکمان واضح کنیم...
#روضه نوشت:
بچه ها گفتند:
مادر ما نیز آهنگ رزم داریم، خجالت میکشیم پیش روی دیگر مردان، بگذار ما هم برویم
زینب در دلش قندی آب شد، که حالا شیر بچه هایش هم، در این مانور بزرگ عشق به برادر میتوانند سهیم باشند.
مادر گفت:
خودتان بروید از او اذن بگیرید.
بچه ها رفتند و ناراحت بازگشتند
به مادر گفتند، مولا نگذاشت، گفت شما نه!
زینب دو پسر را در دو طرف گرفت و راهی خیمه حسین شد.
صحبتی درگرفت
در آخر زینب به گوش برادر گفت:
مرحمتی کن و نگذار پیش چشمان پسرانم بعد رفتن تو به اسارت بروم عزیز دل خواهر..
حسین چشمانش خیس شد، پیشانی پسران را بوسید..
#شعر نوشت:
با اینکه سالها
زحمت برای این دو دلاور کشیده ای
در محضر حسین
حالا قلم به واژه مادر کشیده ای...