دیگه وقتشه...
شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۴۳ ب.ظ
+دیگه وقتشه..
_اره...ولی هیچ وقت فکر نمی کردم برسه..
+حالا که میبینی رسیده، چیکار میکنی؟
_میریم به سمتش، باید بار رو از دوشش برداریم، بقیه هم کم کم میرسن
+اگه وقتی رسیدیم صورتش رو برگردوند چی؟
_اون بزرگوار از این حرف هاست که به رومون بیاره، سلاح ماهم همین پرروگیه
+حالا ته قصه چی میشه؟
_یه بار برای همیشه به خوبی و خوشی تموم میشه..
پ ن:
دلم برای همچین قاب هایی تنگ شده
قاب هایی که نفس رو تو سینه حبس کنه
پ ن:
دلم می خواست وقتی می آیی
باشم
پ ن:
مزارع نزدیک حرم امام
حدود دو سال پیش
۹۵/۱۱/۳۰
خسته ام از این کویر
این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل
این سقوط ناگزیر
.....
عکس غروب است ولی به فرض طلوع و حس خنکایی اش قشنگ است...