یکی زیر یکی رو...
جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ب.ظ
+اووووووه کو تا بیاد حالا چقد هوولیی :)
_نمیتونم اروم بگیریم خورد خورد دارم براش میدوزم، تا بیاد ارومم میکنه
+وای چقدر خوب بافتی! من هر سری سر میندازم ولی حوصلم نمیشه، یکی از این سرهمی ها برای منم بباااف!
_خب میلتو بیار اینجا کنار هم خورد خورد بباف
+مامان جا بدو بیا بدو، بیا ببینم این کلاه اندازت هست یا نه
_رنگشو دوست ندارم مامان بچگونس من بزرگ شدم
+خب باشه رنگشو عوض میکنم
+تا اینو نبافتم پاتو بیرون نمیذاریا!
_وا مامان! چرا تهدید میکنی؟:))
+برای اینکه سری پیش چش سفیدی کردی رفتی سینه پهلو برگشتی
_چشم
+چه میکنی با این چشمات مادر من؟
_برای قاب قدرته، هی نور میزنه این عکس رنگش میپره حیفه بچم..
پ ن:
#قاب_ماندگار
۹۵/۱۲/۱۳
در پرانتز: روی پارچه گلدوزی شده البته. بافتنی قضیه اش فرق می کند. ولی چیزی از هنر مادر ها کم نمی کند
پرانتز در پرانتز: قطعه پنجاه! برام جالب بود که تازه است! فکر نکردم کسی از این کارها بکند در این زمان ها!