رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده*...
جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۷ ق.ظ
اینقدری گاهی اینجا سوت و کور میشه
که مثل این پیرمرد های هشتاد ساله میام
در دکونی (وبلاگ) که جنساش حداقل مال ده سال پیش رو باز میکنم
یه چهارپایه میذارم دم درش
و تا بعد از ظهر میشنم به عابرا نگاه میکنم :))
خیلی حس خوبیه
پ ن:
ترجیح میدم اگر به اون سن رسیدم (که ان شا الله نرسم) به جای نشستن توی پارک و حل جدول، دم در دکونم بشینم، یه جورایی اصالت یک مرد حفظ میشه اونطور، یه چیزی تو مایه های شیر شیره اگرچه پیر
پ ن:
*یه شعر از همایون شجریان این روزها زمزمه منه:
رفت آن سوار کولی
با خود تو را نبرده..
کاملش رو دوست داشتید گوش کنید...
که مثل این پیرمرد های هشتاد ساله میام
در دکونی (وبلاگ) که جنساش حداقل مال ده سال پیش رو باز میکنم
یه چهارپایه میذارم دم درش
و تا بعد از ظهر میشنم به عابرا نگاه میکنم :))
خیلی حس خوبیه
پ ن:
ترجیح میدم اگر به اون سن رسیدم (که ان شا الله نرسم) به جای نشستن توی پارک و حل جدول، دم در دکونم بشینم، یه جورایی اصالت یک مرد حفظ میشه اونطور، یه چیزی تو مایه های شیر شیره اگرچه پیر
پ ن:
*یه شعر از همایون شجریان این روزها زمزمه منه:
رفت آن سوار کولی
با خود تو را نبرده..
کاملش رو دوست داشتید گوش کنید...
۹۵/۱۲/۲۷