پدرها درون ریزند...
چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۴۴ ق.ظ
هنوز هم گاهی وقتها، آن زمانی که حواسم به اطرافم نیست، نگاهش را روی صورتم حس میکنم که خیره شده و نگاه میکند و بعد در سفیدی چشمانش ارام رگه های قرمز زیاد میشود و بعد اشک
و من هی سعی میکنم او را متوجه این موضوع کنم که اینطور محکم مرا نگاه نکند و بعد غصه بخورد
او هم همیشه دیر متوجه می شود و بعد نگاهش را برمیدارد و آرام اشک ها را پاک میکند
با اینکه الان نزدیک به ده سال گذشته اما برای او هنوز تازست
پدر است
بروز نمیدهد
درون میریزد
روزش مبارک
پ ن:
خود پدرها هم قبول دارند آخر سر
همه مادری هستیم :))
۹۶/۰۱/۲۳