آرمان های نامعلوم...
_بچه های گردااان حبییییببب به خط باشید
برادرا منظم منظم .. تو صف باشید
گردان امام حسین کنار دستتتشش...
بجنبید وقت نیست الان میرسن
مجتبی دلقک بازی در نیار برو سر صف وایسا به صفت نظم بده!
علی اسفند آمادس؟
+بله حاج ابراهیم آتیشه آتیشه
_بچه های لشکر ۲۷ مثل لشکر شکست خورده واینسید، نظم بگیرید ابرومون رو بردید
# حاجی ما با بچه های لشکر نصر ابمون تو یه جوب نمیره، ما رو بنداز بغل بچه های حبیب :))
_خجالت بکشید هنوز آدم نشدید شما؟
مجید کجان پس؟؟
@حاجی تازه از دست مردم کشیدن بیرون اقا رو، دارن میان دارنمیان
» بابا حاج ابراهیم این شعره مشکل محتوایی داره خب یه سرود دیگه رو انتخاب میکردی!
_مشکلش چیه؟؟
« خودمون به خودمون بگیم، برخیزید؟؟
_تو روحت حسین تو روحت :)) برو سر صفت مزه نریز الان میان
@ حاج ابرااااهیم دارن میااااان، دارن میااین
_قربون قدمات که همه ما رو عاقبت به خیر کرد...
(صدای گردان ها و دسته ها و لشکرهایی که صف به صف منظم در میدان ایستاده اند بلند میشود، صل علی محمد بوی خمینی آمد صل علی....)
_همههه آماده... یک دو سه
(کل میدانبه یک باره، همزمان با قدم گذاشتن امام در میان خیل جمعیت شروع به خواندن سرود میکنند)
برخیزید..
برخیزید..
برخیزید.. ای شهیدان راه خدا
ای کرده بهر احیای حق جان فدا
برخیزید.. رهبر آمد کنون ....
پ ن:
من از تو یاد گرفتم
که وقتی شمشیر میزنیم باید آخر لشکر را نگاه کنیم
ما با چشم هایی که به آخر لشکر کفر دوخته شده
شمشیر میزنیم
تا ناملایمات پیش رو
شمشیر از دست ما نگیرد
تو برای انقلاب کردن
آخر لشکر کفر و استبداد را دیدی
شمشیر زدی
با قلبی آرام
و ضمیری مطمئن..
پ ن:
و خیانت کارید اگر ادعای انقلابی بودن دارید و صحیفه امام را تا به حال یک بار ورق نزده اید
و جاهلید اگر ادعای امام دوست بودن دارید اما از منش و عقاید امام چیزی نمیدانید
پ ن:
با عبا و عمامه و کت و شلوار های آغشته به ذلت، با مردی تجدید آرمان میکنند
که در گوشه خانه محقرش در جماران
خواب را از چشمان مستکبرین گرفته بود.
این کدام آرمان کوفتیست که شما با آن تجدید میثاق میکنید؟
پ ن:
عکس از
اریک بووت