اتفاقات نیفتادنی...
به نظر من
توی زندگی
دو دسته اتفاق وجود داره
اتفاقاتی که انتظارش رو میکشی
و اتفاقاتی که حتی تصور به وقوع پیوستنش رو هم نداری
رفتن امام اتفاقی بود
که خیلی ها حتی در محالات ذهنشون هم تصورش رو نداشتند
کی میتونه حال اون رزمنده ای رو درک کنه
که چند سال تو خط جنگید در فراق امام
و با این آرزو که یک بار برمیگرده و میره جماران امام رو میبینه
اما وقتی با ولیچر برگشت
سهمش از ملاقات با امام
دیدن یه تیکه سفیدی بود که رو دست مردم اینور و اونور میره...
کی میتونه حال اون پسر بچه ی شهیدی رو بفهمه که بعد پدرش تمام دنیاش شده بود امام
و حالا امامش روی دست مردم میرفت..
کی میتونه حال اون پیرزن کپر نشینی رو بفهمه که تمام درآمد حصیر بافی سالش رو گذاشته بود کنار تا بیاد تهران و امام رو ببینه
و حالا امامش رو دست مردم میرفت .
خیلی هامون آرزو میکردیم که بعد امام تو دنیا نمونیم و بمیریم
ولی امام رفت و ما موندیم و تازه فهمیدم که چقدر جون سختیم...
بعضی اتفاقات حتی تصور به وقوع پیوست نشون هم به ذهن نمیشینه
امیدوارم خدا دیگه هیچ وقت این دست اتفاقات رو به سر ما نیاره
#اللهم_احفظ_قائدنا_خامنه_ای
پ ن:
امام رو از وصیت نامش بشناسید
نه از ارث برانش
امام رو صحیفش بشناسید
نه صفحه اینستاگرام خانوادش
پ ن:
عکس از اریک بووت