مرد های میدان...
حوادث آدم ها را الک میکند
شناخت را سریع تر میکنند
و مرز مرد و نامرد را مثل مرزهای بین المللی قابل رویت و واضح نشان میدهد
در این دو روزه
کف میدان بحران
مردها خودشان را مثل خورشید تابان نشان دادند
و نامرد ها از پشت تریبون های کاغذی و مجازی
از پشت سنگر های تمام چوب بلوط
از داخل دفتر های مرمرین
و از پشت کت و شلوار های خاک ندیده
به این در و آن در زدند تا مرد شوند
ولی
مردها
را میان میدان میشناسند
مردها این نوارهای پررنگ ماشین های شخصیند
ماشین هایی با پلاک های متفاوت
با یک بنر ساده همدلی
با هرآنچه که داشته اند
با هر آنچه که جمع کرده اند
و حالا جاده ی روستاهای دور دست را هم ترافیک کرده اند
مردها
این مردمان بزرگ و غیور و صبورند
اینهایی که با متانت و بزرگی سختی ها را تحمل میکنند و در ازای هر یکنانی که از مردم میرسد
صد بار تشکر میکنند و میگویند:
شرمنده محبت مردم شدیم
مردها
آن شیر زنان و شیرمردان روستایی هستند
که حتی با کمبود امکانات
وطن را به چند خبر سیاه نمی فروشند
مردها
بچه های ارتش و سپاه و بسیج و هلال احمرند
همان هایی که در آوار برداری ها
موهای سیاهشان با خاک ها سفید شد
و لبخند های روحیه دهندشان یکی یکی در پس هر جنازه خشکشد ولی نگذاشت کمر مردم خمشود
مردها
همان هایی هستند که در گوشه گوشه بحران این خطه
نفس میزنند قربت الی الله
و خیالشان نیست از هجمه اجنبی و وطن فروش
که آی مردم
نیست
نبود
بردند و ...
همانهایی که رسانه شان خداست
و خدا مهرشان را به دل این اهالی انداخته
خلاصه کلام اینکه
مردها را در میدان بشناسید
و نامردها را از پشت تریبون ها
#کرمانشاه
#زلزله
#مرد
#نامرد