منشا قدرت...
رفته بودیم در دورافتاده ترین نقطه یک شهرستان در شمال کشور
بالای کوه های صعب العبور، بعد از کلی پیاده روی که گاهی چهارپاهم از رفتن آن عاجز بود
در چندین سانت گل و شل
به روستا که رسیدیم
به خانه ای سر زدیم
پیر زن از خانه بیرون آمد و بعد از دیدن قیافه ما و رد و بدل شدن چند جمله گفت:
شما از طرف رهبر اومدید؟؟ خوش اومدید، خدا خیرتون بده
این صحبت کم کم صحبت غالب ده شد
ما هیچ صحبتی نکرده بودیم فقط چند جمله احوال پرسی، مردم ده چهره های ما را که دیده بود اینطور حکم دادند
بعد ما کلی دلیل و برهان آوردیم که ما خودمان خودجوش آمدیم و آمدنمان ربطی به ایشان ندارد. این توضیحات را هم برای ایمنی برخی از اقدامات دادیم.
با دهیار که صحبت می کردیم میگفت:
این منطقه که هیچ! شهر هم هیچ! کلا تو این محدوده استاندار هم به مردم سر نمیزنه، چه برسه به رییس جمهور یا وزیر یا معاون!
پ ن:
پیرزن نگفت رییس جمهور یا فلان وزیر یا معاون و ... گفت رهبر
گفت رهبر چون آمدن او را بیشتر متصور بود تا فلان مسئول دوهزاری منصوب شده.
پ ن:
چرا با توجه به الگوی موفق زندگی رهبری و محبوبیت و مقبولیت به دست آمده از آن
مسئولین این خط را دنبال نمیکنند؟
دلیل را میتوان در تعریف منشا قدرت برای آن ها دانست
کسی که منشا قدرت را خدا میداند پس بنده خدا را گرامی میدارد
و کسانی که منشا قدرت را میز میدانند پس میز را گرامی میدارند