خونه نرفتی؟...
شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۲۴ ق.ظ
+میگن سی ساله خونتون نرفتی! آخه چرا؟؟
(عکس را از لای یک دفترچه قدیمی در می آورد کمی به آن نگاه میکند و آرام جلوی مرد میگذارد، مرد نگاهی گذرا به عکس میکند)
+به خاطر یه عکس؟؟
_نه این دفترچه هم هست
(دفترچه را می چرخاند به سمت مرد و آرام هل میدهد به طرف او، مرد نگاهی به دفترچه میکند و یک ورق را تکان میدهد)
+به خاطر یه عکس و یه دفترچه قدیمی سی ساله خونت نرفتی؟! داری باهام شوخی میکنی؟
_مسئول اعزام منطقه بودم...
پ ن:
از سری قصه هایی که قرار شد کامل کننده اش ذهن شما باشد.
پ ن:
دیالوگ ها خیالی است..
۹۶/۱۰/۱۶