خدا کنه که بارون بزنه...
(از پنجره به بیرون نگاه میکند)
+امسال آسمون خشکه خشکه، نه بارونی نه برفی
_اره والا نفرین شده اسمون امسال
+گذشته از اینا چه ضرری کردم امسال..
_چطور؟
+کلی رفتم بارونی و چکمه خریدم برای زمستون حالا مجبورم مثل خل و چلا بپوشمشون برم بیرون
(از پنجره مشرف به زمین بیرون را نگاه میکند و در فکر فرو رفته)
+آقا حجت..
_(خیره مانده)
+آقا حجت!
_بله..بله خانم
+چاییت یخ کرد! دومین بار برات عوضش میکنما! کجایی؟ بده عوض کنم برات
_عه ببخشید خانم (با دستش به بنده لیوان میزند) نه خوبه وقت خوردنشه، (قندی در دهان میگذارد و یک باره چای را سر میکشد و باز به بیرون نگاه میکند) امسال آسمون خشکه خشک...
+آره والا..یه چیکه آب نیست.. حجت چی میشه زمین؟
_تا وقتی بارون نیاد هیچی...روزا میرم هی زمین رو بیل میزنم به خودم میگم فردا بارون میاد..
پ ن:
از وقتی این عکس از نماز باران رو دیدم
مدام به چهره و حالت این مرد فکر میکنم
و به اینکه ما چقدر نعمت های خدا رو میفهمیم و درک میکنیم و برای نبود یا کمبودشون سوگوار میشیم و دوباره میریم در خونه خدا و ازش درخواست میکنیم
گاهی نگاه ما به نعمت های خدا اینقدر روتین و طلبکارانست که حتی در نبودش سراغش رو هم نمیگیرم اگرم بگیریم از بنده خدا میگیریم نه خودش
پ ن:
برای باریدن بارون و برف دعا کنیم
اما هدفمون راه رفتن زیرش و عکس گرفتن باهاش نباشه
که اونم خوبه
ولی این بار دعا کنیم برای اینکه نعمت نازل بشه برای اونایی که این نعمت رو میفهمن
باهاش زندگی میکنن
شکر گذارشن
و زندگیشون به اون بنده.
پ ن:
عکس از نماز باران مردم بیرجند
ممنون دوست گلم از وبلاگ خوبت.منتظر مطلب های جدیدت هستم