سال نو...
این نمای اول سال است
همان زمانی که توپ در میشود
و با همان آهنگ معروف سال تحویل میشود
دقیقا همین شکل
پیش خودت میگویی:
چقدر راه مانده تا تحویل سال دیگر!
بعد روز ها همینطور میگذرند
با همان پیش فرض «چقدر راه مانده تا تحویل سال دیگر» که یکدفعه میبینی اسفند شد!
میزنی پشت دستت که ای دل غافل یعنی ماه دیگر فروردین است؟
و بعد همانطور که داری فکر میکنی و برنامه خانه تکانی را میچینی پیش خودت میگویی:
خب هنوز یک ماه مانده
و با همان پیش فرض «خب هنوز یک ماه مانده» روزها را طی میکنی و یک روز که همانطور دستمال به دست به جان دیوار افتادی یک هعی بلند میکشی و میگویی:
فردا عیده؟؟
و بعد پیش خودت میگویی:
حالا تا فردا بیست و چهار ساعت مانده و به کارهایت میرسی
و بعد با پیش فرض «حالا تا فردا بیست و چهار ساعت مانده و به کارهایت میرسی» کارها را جمع میکنی و بعد یک دفعه به تلویزیون نگاه میکنی و یک وای محکمی میگویی و بعد توی دلت میگویی:
یک ساعت مونده!!
و بعدش هم میگویی عه تحویل شد؟؟
و باز بعدش میگویی:
«چقدر راه مانده تا تحویل سال دیگر»
و بعدترش میگویی:
«خب هنوز یک ماه مانده»
و بعد تر ترش میگویی:
«حالا تا فردا بیست و چهار ساعت مانده و به کارهایت میرسی»
و...
متاسفانه و خوشبختانه
زندگی معجون و عصاره همین پشت دست زدن ها و وای ها و هعی ها و ...
معجون غافلگیری ها و غفلت ها
امیدوارم سال جدید شما کمترین پشت دست زدن ها و وای ها و هعی ها را داشته باشد
یک سال خوب و جمع و جور و شیک
در از خوشی ها و پندها و اتفاقات جدید
پر از برکت
و پر از یاد مستمر خدا
سال رسیدن به آرزوهای محال و ...
سال نو شما پیش پیش مبارک
پ ن:
اگر به من باشد دوست دارم دیگر هیچ سال نویی تحویل نشود که هر سال از چیزی که بودم و دوستش داشتم دور تر نشوم
ولی خب دست من نیست.
پ ن:
دوست دارم سال نود و هفت سال مقاومت باشد
سال ریختن سنگرهای دشمن
سال پیش روی
سال حمله به جای دفاع
سال تو دهنی خوردن مستکبرین داخلی و خارجی
سال کم شدن سالهای انتظار ظهور
سالی که ما را به باقی سالها امیدوار کند