نادرِ مجنون...
+کاغذ قلم به دست داری... می نویسی؟
_نه، سیاه میکنم جناب
+چه چیزی را؟
_کاغذ ها را، دفاتر را
+این سیاه کردن ها سودی هم دارد؟
_نه جناب، بیشتر شبیه جنون است، سفیدی کاغذ ها اذیتم میکنند
+جنون بد است، اما مجنون خوب است، جنون داری یا مجنونی؟
_جنون، فکر میکنم جنون دارم جناب
+جنون بد است، جنون دیوانگی است، دیوانگی ابتر است
_شما جنون دارید یا مجنونید؟
+من مجنونم پسر
_فرقی هم میکند؟ جنون با مجنون؟
+صد البته، مجنون جنونش را مهار میکند، افسار میزند، جنون موتور محرک مجنون است
_تا به حال اینطور نگاهش نکرده بودم
+مگر تو تا به حال نگاه هم میکردی؟
_با تفاسیر شما، نه جناب، کور بودم
+البته کور بودن هم خوب است، کور باش ولی علیل نه...
_کور باشم ولی علیل نه...
+مجنون شو تا دیگر جان درختان بی زبان را نگیری، بلدی مجنون شوی؟
_فکر نکنم جناب
+فکر نکن پسر، تلاش کن! بلدی تلاش کنی؟
_فکر کنم جناب..
+بازهم فکر کردی.. مجنون شو پسر... تا وقت هست مجنون شو، جنون تباهت میکند
_چشمجناب مجنون میشوم.. راستی اسمتان؟
+نادر.. ولی تو همان مجنون صدایم کن..
پ ن:
تولدت مبارک موجودِ نادرِ قابل ستایش
#نادر_ابراهیمی