جواب مادر...
پنجشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۰ ق.ظ
+مجید بازوت! بازوت چی شده؟!
_چیزی نیست چیزی نیست هول نکن
@ مجتبیی! بیار اون برانکاردُ!
+من جواب مادرتو چی بدم مجید!
_مادرم سوال کرد شما جواب نده..
@ مجتبیی برسون اون لامصبو! از دست رفتتتت
+اون کیه اون پشت افتاده؟
(مجید با وجود درد بازویش خودش را کمی به امداد گر نزدیک میکند تا پشتش معلوم نشود)
+بهت میگم اون کیه اون پشت افتاده، بیا کنار مجتبی..بذار ببینم
@ برو عقب برادر همینجوری جا کمه اینجا برو عقب بذار کارمو بکنم
_چیزی نیست.. هادیِ یکم فشارش افتاده..
+یا صاحب الزمان! هااادییی!
_نگران نباش، جواب مادر هادی با من...
پ ن:
#صداهاصداها
پ ن:
در صداهای ذهن من، مجید و هادی برادر بودند...
پ ن:
عکس از استاد
@bahram.mohammadifard
۹۷/۰۴/۰۷