کی فکرش رو میکرد که زمان اینقدر زود بگذره و گذشته های نسبتا دور اینقدر دور به نظر بیان؟
امروز عکس قدیمیم رو گذاشتم جلوم
بهش گفتم سلام
گفت:
ببخشید به جا نیاوردم
گفتم:
من خودتم حالا بزرگتر شدم
جا خورد, با عصبانیت گفت:
امکان نداره من با خودم قول و قرار گذاشته بودم..
پریدم تو حرفش و گفتم:
ببین قول و قرارو بزار کنار اینجا تو فاز عمل همه چی فرق میکنه ...
این بار اون پرید تو حرفم که:
توجیه نکن, ما قول داده بودیم این چه وضعیه برا من درست کردی
من این آینده رو نمیخوام
تا اومدم حرف بزنم و باز توجیه کنم بلند شد و از تو قاب رفت.
راست میگفت، قول و قرارمون این نبود قرار بود چیز دیگه ای بشیم
ولی خب..
همه چیز تو فاز عمل میریزه بهم
ء
ء
پ ن:
نشستم جلوی قاب و منتظرم برگرده, هر از چند گاهی صداش میزنم که برگرده اما نمیاد, میگم قول میدم و اونم از جایی که نمی دونم کجاست داد میزنه که من به تو اعتماد ندارم
راست میگه
ولی همه چیز...
دم یادمان اون دسته از بچه هایی که به قولی فاز بالایی داشتن باهم جنگ میکردن سر اینکه کی بشینه جلوی ورودی و کفشهارو واکس بزنه
سر همین رقابت شدیدی بین گروه های متقاضی شکل گرفته بود
تا حدی که کار به گروگان گیری زایر رسیده بود, بچه ها به زور زایر رو میوردن تا کفشش رو واکس بزنن
حالا اینکه دم پایی پاشه یا کفش پاش کتونیه براشون هیچ فرقی نمیکرد
همه رو واکس میزدن
یک روز تو همین رقابت علی رغم میل باطنی یه بنده خدا بچه ها به زور میخواستن کفشش رو واکس بزنن, شلوار پای اون بنده خدا کرم رنگ بود
تو همین کش و قوس که لنگ اون بنده خدا دست بچه ها بود و ایشون هم میخواست در بره فرچه واکس مشکی کشیده شد روی پاچه شلوار اون بنده خدا
هیچی دیگه
بقیش رو من نمیگم
ولی همین رو بدونید از صدر تا ذیل همه فحش خوردن
:))))))))
از فرداش ایستگاه صلواتی واکس کفش به دلیل اون چیزی که آمار قربانی بالا اعلام شده بود به مدت نامعلومی تعطیل شد
#خاطرات_خادمی
ء
ء
راهپیمایی اربعین
شاه عبد العظیم
ء
ء
پ ن:
از الان لحظه شماری تا عید
بچه ها بعد عملیات از اروند گذشته بودند و فاو را گرفته بودند
بعد از تصرف فاو بر روی تنها مسجد شهر که همان گلدسته فیروزه ای در عکس می باشد، یک پرچم منقش به نام علی ابن موسی رضا به احتزاز درآورده بودند
این داستان بدجور روحیه بعثی ها را کم کرده بود و روحیه بچه ها را بالا برده بود.
بعد از آن که عراق با آتش سنگین فاو را از دست بچه ها بیرون آورد
دستور داد که جلوی این مسجد یک مسجد با شمایل عجیب بسازند
به شکل یک کشتی که تاهم آن مسجد تحت پوشش درآید و هم پیام دیگری منظور بود
صدام با این حرکت قصد داشت بگوید که در تند باد و موج طوفان ایرانی ها برای منطقه و اعراب تنها عراق کشتی،نجات است
همزمان با آن مسجد
صدام دستور ساخت بنای دیگری راهم صادر کرده بود
دستور ساخت یک مجسمه از خودش که انگشت اشاره اش به سمت ایران بود
و این یعنی تهدید ادامه دارد
اما سالها بعد دیگر ورق برگشته بود
اروند تحت سیطره ایرانی ها درآمده بود
و مردم عراق مجسمه او را نه از کنار اروند بلکه از سرتاسر عراق جمع کردند
و مدتی بعد نیز
عکس و شمایل رهبران ایرانی در جای جای عراق جایگزین آن همه اقتدار شد.
ء
ء
#اروند ۹۳
عرفه
یا فاطمه الزهرا
ما نسلی هستیم که اگر از در بیرونمان کنند از پنجره می آییم
ما نسلی هستیم که تا چشم باز کردیم دوران فراموشی اجباری جنگ بود
تا دندان گرفتیم دوره مانور تجمل
تا پا گرفتیم دوره تحول فرهنگی
تا زبان باز کردیم شد دوره مذاکره
تا مدرسه رفتیم شد گفتگوی تمدن ها
تا سبیل سبز کردیم شدیم خاک ریز اول جنگ با ناتوی فرهنگی
تا آمدیم گرد دوران تحصیل بتکانیم شد فتنه
تا به دانشگاه خو گرفتیم شد گذر از فتنه
تا دانشگاه تمام کنیم شد اعتدال
با این همه توصیف ما نسل ندیده خریداریم
انقلاب ندیده منقلبیم
جنگ ندیده رزمنده ایم
امام ندیده عاشقیم
منافق ندیده دشمنیم
و مذاکره نکرده پیروز
ما نسل سربازان آخر الزمانی هستیم که سیدنا آوینی در روایت فتحش بشارت میداد
ما همان نسل گمنامانیم
که دشمن ندیده تیر و ترکش میخوریم
از خودی زخم زبان
و از ناخودی سیلی میخوریم
آری
ما همان نسلیم هستیم که انتقام سیلی را میگیریم
و اسراییل را آواره میکنیم
ء
ء
ء
ء
پ ن:
این همه مایی که گفتم نه من! شرح حال نواده های روح الله است در چندین نسل بعد انفاس قدسیش
والا من همان رو سیاه انگشت نمای دورو ام
سگ نحس هار نجس منطقه
.
.
.
یعنی اگر من جای اسراییل بودم، الان خودم رو رو نقشه جغرافیا گم میکردم
لینک حتما مشاهده و خوانده شود!
http://hvasl.ir/content/%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B2-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%B7-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%DA%A9%D9%81%D8%B4