(در حال رانندگی آرام کنار خیابان برای مسافر زدن)
_چهار راه...
+نچ
_سر چهار راه؟
+نه
_اقا پارک وی؟
+بیا بالا
(درب را باز میکند سوار ماشین می شود و به آن سمت صندلی خودش را میکشد و کوله را روی پایش میگذارد، گوشی در دست و در حال کار با آن است)
(صدای رادیو در حال خواندن گزارشی از اتفاقات سوریه و محور جبهه مقاومت است:
در پی پاتک های سنگین جبهه نصره در شرق محدوده ...)
*مستقیم؟؟
+(سرش را بالا می اندازد)
*زیر پل؟؟
+نه
(حرکتش را تند تر میکند)
+خط خالی شده از مسافر، صرف نداره دیگه
_با این تپسی و اینا دیگه کسی زحمت نمیده به خودش تو راهی سوار شه
+(از آینه جلو نگاهی به جوان می اندازد)
(پیکر مطهر شهید غلامرضا جوادی از شهدای مدافع حرم صبح امروز در میان ...)
_هع.. مدافعان حرم!، مدافعان بشار...
(راننده با شنیدن این جمله نیش ترمز ریزی میزند و جوان تکان محکمی میخورد و خودش را جمع و جور میکند)
_طرف سر قدرت داره لجاجت میکنه هم خودش رو اسیر کرده هم مارو، یه عده هم رفتن اونجا به خاطر اون کفتار جونشونو میدن...
(صدای رادیو، واکنش ها به موشک باران قسمت هایی از سوریه توسط ارتش آمریکا همچنان ادامه دارد..)
_طرف اینقدر شرف نداشت به مردم خودش رحم کنه! شیمیایی زد! بعد اون وقت یه عده احمق...
(با شنیدن واژه آخر جوان، راننده دنده را عوض میکند و با سرعت تمام از ماشین ها مدام سبقت میگیرد و مدام با فرمان های یک دفعه ای، ماشین را تکان می دهد)
_آقاااا آقااا داری چیکار میکنی؟؟!
(دستش را به دستگیره بالای در گیر داده و رنگاز صورتش پریده, ماشین همچنان با سرعت لایی میکشد و به طرز وحشتناکی رانندگی میکند و راننده بدون توجه به فریاد های جوان به کار خود ادامه میدهد، صدای بوق ماشین ها به استرس محیط اضافه کرده)
_اقاااا مواظب بااااش، مردک چیکار میکنی!! مگه دیوانه شدی بزن کنااارر، بزن کنار والا خودمو پرت میکنم پاییین!!!
(صدای قفل شدن درها در می آید و راننده باز از آینه جلو به جوان نگاه میکنید، جوان به شیشه میکوبد)
_کمککککک این دیونسسس، مرتیکه نگه دار ماشینو
(راننده به رانندگی ادامه میدهد و این بار با صدای بلند شروع به فریاد زدن میکند)
+الله اکبببررررر الله اکبررررررر
(جوان با شنیدن أین صدا از شدت وحشت جیغ میکشد و خودش را به در میکوبد)
_غللللط کردم تو رو خداااا نگه دااار، کمکککک
(راننده چند الله اکبر دیگر میگوید و بعد با شدت دستی را میکشد و کنار خیابان ایست ناگهانی میکند، کمربند را باز میکند و بر میگردد به سمت صندلی پسر و چشم در چشم چشمان وحشت زده جوان می شود, پسر جوان کپ کرده و حرف نمی زد)
+فرض کن الان یه دکمه تو دستم فشار میدادم و پودر میشدی میرفتی رو هوا، یا از تو داشبورد چاقومو در می آوردم سرت رو میذاشتم رو سینت، چه غلطی میکردی؟
(پسر که از شدت وحشت خشکش زده و به صندلی چسبیده لام تا کام حرف نمی زند)
+تو که با تصور و فیلم بازی کردن من ...ی به خودت، دیگه غلط اضافی نخور که درباره اون مردایی که جونشون رو اونور مرز گذاشتن تا فیلمی که من بازی کردم واقعی نشه، هر چی دلت خواست بگی
(پسر همچنان خشکش زده)
+پاشو برو از ماشین من بیرون تا نجس نکردی صندلی رو
کرایه هم مهمون من
(پسر کشان کشان درحالی که از مرد چشم بر نمی دارد از ماشین پیاده میشود)
پ ن:
تو اینستا بحث شده بود که راننده تاکسی جواب جوان رو نداد، یعنی بشینه باهاش بحث کنه، خب اون هم موقعیت خوبی میتونن باشه ولی من خواستم با چاشنی کمی طنز و غافل گیری مخاطب و کمی شبیه سازی جواب رو عملی کنم.
پ ن:
راننده تاکسی نام فیلمی از مارتین اسکورسیزی سیزی است که رابرت دنیرو در آن بازی کرده
فیلم خوبی است