گفت:
خوشم میاد کم کم مرگ بر آمریکا داره میشه آی لایو یو اس آآ!
بوی جنرال موتورز و مک دونالد و کلی موهبت آمریکایی دیگه تو دماغم پیچیده!
گفتم:
خوشحالی؟ نه؟
گفت:
آره، چرا نباشم، تازه شدیم مثل آدمای متمدن، بابا دوره حصار کشیدن و مرگ بر این و اون گفتن گذشته مستر!!
گفتم:
میدونی من چه وقت خوشحال میشم؟
گفت:
نه!
گفتم:
اون موقعی که پوتین نجس سربازاشون به اینجا رسیده و یک روزی میان با لگد در خونتو میشکنن و بعد یه فس کتک میارنت تو حیاط خونت و دستا و پاهات رو میبندن به درخت بعد میرن سراغ ناموست که اون غلطی که نباید رو بکنن
بعد منو دوستای مقاومت برسیم و از پشت همشون رو قیچی کنیم و بعد بیام تو چشات زل بزنم و بگم:
بچش از این طعام امریکایی!!
ولی حیف...
حیف که اگر بزاریم کار به اینجا بکشه اون دنیا باید جواب گو باشیم!
پس بی صدا میریم کیلومتر ها اونورتر روی خاک میفتیم که توی احمق اینجا از موهبت نجاسات آمریکایی و آرزوی متمدن شدن حرف بزنی!
گفت:
اینا همش تولیدات مغز متوهم توعه!!
گفتم:
اون عراقی که به ناموسش از بزرگ تا کوچیک جلوی چشماش و دستای بستش تجاوز شد و پیر شد هم به همین فکر میکرد!
پ ن:
من مرده و شما ها زنده
حتی اگر حاضر شویم که شرافت و غیرتمان را هم زمین بگذاریم و دربسته تحویل آمریکایی ها بدهیم، آن ها به هیچ وجه نسبت به حمله به ایران صرف نظر نخواهند کرد!
خاک این زمین چیزی دارد که آن ها مصرند به توبره اش بکشند!
پ ن:
من مرده و شما زنده
اتفاقا بدی خواهد افتاد اما سرانجامی خوش خواهد داشت...
پ ن:
حالا ماندم این متن را توی اینستا گرام بگذارم یا نه
عادت ندارم برای مخاطبان آنجا روضه باز بخوانم!